بحران رهبری در جریان اصولگرا
نویسنده : مریم عمادی
آن روزها که آیتالله مهدویکنی زنده بود، جامعه روحانیت مبارز از وزانت خاصی برخوردار بود؛ اما این روند با نزدیکشدن به انتخابات دور نهم مجلس شورای اسلامی و سربرآوردن جبهه پایداری تغییر کرد. رقابت آیتالله مصباح با جامعتین موجب شد نطفه پایداری بسته شود و آنان راهشان را از اصولگرایان جدا کنند؛ بااینحال جامعتین تلاش کرد با سکوت از کنار این واقعه گذر کند؛ حتی آیتالله مهدویکنی برای جلوگیری از تفرقه در پاسخ به نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه امامصادق(ع) که تیغ نقد تندی را بر جبهه پایداری و پدر معنویاش (آیتالله مصباح) کشیده بودند، عتابآلود از آنان خواست سکوت کنند و به این مسائل دامن نزنند. بعدها نیز آیتالله یزدی در گفتوگویی افشا کرد که اختلافات در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در همان مقطع تا تجزیه این تشکل پیش رفته بود که مانع از آن شدند. این عوامل در کنار ضایعه درگذشت بزرگان جریان اصولگرایی، ازجمله آیتالله مهدویکنی و عسگراولادی موجب شد جریان اصولگرایی برای داشتن چهرههای شاخص که ایجاد وحدت کند، دچار مشکل شود. از سوی دیگر این جریان با مشکل دیگری نیز روبهرو بود: آنان چهرهای که بتواند در قامت ریاستجمهوری با حسن روحانی رقابت کند در اختیار نداشتند. قالیباف دو دوره انتخابات را واگذار کرده بود و سعید جلیلی نیز حاضر به پذیرش شروط این جریان نبود. حالا محمدتقی رهبر از اعضای جامعه روحانیت مبارز آشکارا به این مشکل در میان اصولگرایان اشاره کرده است. از طرف دیگر باوجودآنکه ابراهیم رئیسی نتوانست در انتخابات به پیروزی برسد، اما برخی از جریانهای اصولگرایی که از او تام و تمام حمایت کرده و سایر رقیبان (ازجمله جلیلی، قالیباف و ضرغامی) را کنار زده بودند، بهناچار پس از باخت هم از او حمایت کردند تا نشان دهند تصمیماتشان در انتخابات، تصمیمات درستی بود. همین موضوع باعث شد تا رئیسی که تا شش ماه پیش یک چهره قضائی بود، خود را در قامت یک لیدر سیاسی ببیند؛ اما این موضوع در جریان اصولگرایی تحمل نخواهد شد. محمدتقی رهبر دراینباره میگوید: «همینکه رئیسی توانست رقابت فشردهای با رئیسجمهور مستقر داشته باشد، نشان میدهد که از کاریزمای نسبتاً قابلقبولی برخوردار است؛ اما بحث لیدری اصولگرایان و تصمیمسازی برای این جریان ریشهدار و تأثیرگذار، بحثی بسیار مهم است و به نظر من، رئیسی نمیتواند لیدر اصولگرایان شود.» مغز کلام رهبر این است که آنان تلاش میکنند همچنان جامعتین را بهعنوان مرکزیت جریان اصولگرایی حفظ کنند و اجازه انشقاق در سطح بالاتر تصمیمسازان این جریان را ندهند. اگرچه جمنا تلاش کرده تا سطح دوم تصمیمسازان آن را در میان احزاب در مرحله انتخابات حفظ کند، اما مشخص نیست همین نقش را نیز در آینده بتواند ایفا کند؛ بااینحال حجتالاسلام رئیسی اساساً از همان ابتدا نیز سطح خود را فراتر از جمنا میدید. برای همین هم بود که از موقع حضور تا پایان کار انتخابات نه به شرایط جمنا اعتنایی کرد و نه خود را وابسته به آنان معرفی کرد. کارکرد جمنا در انتخابات نیز به همین خاطر از کاندیداسازی، به بیرونراندن رقیبان آقای رئیسی تنزل پیدا کرد. اصولگرایان اگرچه در شرایط قحطی چهرههای برجسته بهسر میبرند، اما ظاهراً نمیخواهند کار را به دست آقای رئیسی بسپارند. محمدتقی رهبر در اینباره میگوید: «جبهه اصولگرایی پس از فوت آیتاله کنی و ضایعه درگذشت آقای عسگراولادی با خلأ ریشسفیدی مواجه شد و این مسئله در چند انتخابات گذشته تأثیرش را گذاشت؛ اما این دلیل نمیشود که سرنوشت اصولگرایان را بدون حسابوکتاب به دست اینوآن بسپاریم. او همچنین به آقای رئیسی توصیه میکند با توجه به شخصیت مثبتی که دارد بهتر است به خدمت در تولیت آستان قدس ادامه بدهد تا اینکه خودش را وارد بازیهای سیاسی کند. رهبر البته برای رئیسی این حق را قائل است که یکبار دیگر به انتخابات فکر کند؛ اما به او یادآور میشود: «ایشان البته مثل همه این حق را دارد که حتی برای یکبار دیگر به فکر رئیسجمهورشدن باشد؛ اما باید بدانیم که حضور در عرصههای سیاسی و مشارکت در فعالیتهای یک جریان ریشهدار، لازمهاش این است که شناختی کافی از شرایط داشته باشیم.» اگر نگاه محمدتقی رهبر را برآمده از جامعه روحانیت مبارز بدانیم باید گفت آنان قصد ندارند همچون انتخابات سال 96 دنبالهرو حجتالاسلام رئیسی حرکت کنند؛ بلکه او را زیر چتر رهبری اصولگرایی میخواهند: نه بهعنوان یک لیدر.