چه کسی برای امامزمان «مفید» بود؟
نویسنده : الهام زارعی
در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ از جانبِ امامزمان(عج) برای شیخی نامهای ارسال شد که قسمتی از متن نامه به شرحِ زیر بود:
«بسماللهالرحمنالرحیم، اما بعد سلام بر تو ای دوستدار مخلص دین که در ولایت ما مخصوص به یقین شدهای. پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرتمحمد(ص) خداوند توفیقت را در یاری از حق مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم برای ما بهراستی زیاد و فراوان نماید... بدان که ما رخصت یافتیم تا تو را به نامهنگاری مشرف ساخته و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان که نزد تو هستند برسانی، خداوند آنان را به طاعت خود عزیز فرموده و به وسیله رعایت و حراست خود مهم آنان را کفایت فرماید، پس تو به یاری خدا واقف شو بر آن دشمنانی که از دین خدا بیرون رفتهاند.
... از آنچه موجب سختی و ناراحتی ماست بپرهیزد؛ زیرا کار ما چنین است که بهطور ناگهانی درمیرسد و هنگامی درآید که توبه او را سود ندهد و پشیمانی از گناه وی را نجات نبخشد. خداوند راه رستگاری را به شما الهام فرماید و در توفیقیابی به رحمتش درباره شما لطف نماید.»
اما این شیخ چه کسی بود که با امامزمان مکاتبه داشت و گفته میشود در مدت سی سال، سی نامه از جانب حضرت دریافت کرده است و امامزمان او را اینگونه میخواندند: «سلام بر تو ای بنده شایسته خدا و ای یاریدهنده حق و دعوتکننده بهسوی آن.»
در یازدهم ماه ذیالقعده سال ۳۳۶ در عکبرای بغداد پسری به دنیا آمد که نامش را محمد گذاشتند. در ایام کودکی همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبداله معروف به «جعل» به تحصیل پرداخت؛ سپس به مجلس «ابویاسر» که در دروازه خراسان تدریس میکرد، حضور یافت. چون ابویاسر از عهده بحث و پرسشهای او درمانده شد او را به «علی بن عیسی رمانی» که از بزرگان علمای کلام بود، ارجاع داد و گفت: چرا به نزد او نمیروی تا از او استفاده کنی؟ محمدگفت: «او را نمیشناسم و کسی ندارم مرا به او معرفی کند.» ابویاسر یکی از شاگردان خود را همراه او کرد و نزد رمانی فرستاد. چون مجلس رمانی از فضلا و دانشمندان پر بود، محمد در صف آخر نشست و بهتدریج که مجلس خلوت شد نزدیکتر رفت. در آن اثناء مردی از اهل بصره آمد و از رمانی پرسید: «چه میفرمایید درباره حدیث غدیر؟» (که به عقیده شیعه پیغمبراکرم(ص) امیرمؤمنان(ع) را جانشین بلافصل خود گردانید)«و داستان غار» (که به اعتقاد اهل سنت دلیل بر خلافت ابوبکر است)؟
رمانی گفت: «داستان غار درایت (یعنی امری مسلم و معقول) و حدیث غدیر روایت و منقول است و آنچه از درایت و امر مسلم استفاده میشود از روایت مستفاد نمیشود.» مرد بصری سکوت کرد و برخاست و از مجلس بیرون رفت.
در این موقع محمد خود را به رمانی نزدیک کرد و گفت: «چه میفرمایید درباره کسی که بر امام عادل خروج و با وی جنگ کند؟»
رمانی گفت: «او کافر است، نه فاسق.» محمد پرسید: «راجع به امامت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(علیهالسلام) چه میگویید؟» رمانی گفت: «او امام است.» محمد گفت: «درباره طلحه و زبیر (دو آتشافروز جنگ جمل بر ضد امیرالمؤمنین بودند) چه میفرمایید؟» رمانی گفت: «آنها از این عمل توبه کردند.»
محمد گفت: «جناب استاد داستان جنگ جمل درایت و امر مسلمی است و توبهکردن طلحه و زبیر روایت است». رمانی که متوجه موضوع شد، گفت: «مگر موقعی که آن مرد بصری از من سوال کرد تو حاضر بودی؟» محمد گفت: «آری.» رمانی گفت: «این سخن به جای آنچه من گفتم! اشکال تو وارد است.» آنگاه پرسید: «تو کیستی و نزد کدام یک از علمای این شهر درس میخوانی؟» محمد گفت: «نزد شیخ ابوعبداله جعل.» رمانی گفت: «بنشین تا من مراجعت کنم.»
سپس برخاست و به درون خانه رفت و پس از لحظهای برگشت و نامهای سربسته به وی داد و گفت: «این را به استاد خود بده.» محمد نامه را آورد و به استادش تسلیم کرد. استاد نامه را گشود و شروع به قرائت آن کرد و طی مطالعه آن به خنده افتاد. پس از قرائت نامه گفت: «رمانی ماجرایی را که میان تو و او در مجلس وی روی داده نوشته و سفارش تو را کرده و تو را ملقب به «مفید» کرده است.»
شیخ مفید نزد استادانی بزرگ که از شیعه و سنی و زیدی بودند علوم متداول عصر یعنی ادبیات عرب، قرائت، کلام، فقه، اصول، حدیث، تفسیر، رجال و غیره را فرا گرفته بود که معروفترین آنها: جعفر بنمحمد قولویه قمی، (شیخ صدوق)، ابوعبداله صفوانی، احمد بنمحمد بنولید قمی، ابوعبداله مرزبانی، ابوجعفر محمد بنحسین بزوفری، ابوغالب زراری، ابنجنید اسکافی، ابوعلی صولی بصری، علی بنمحمد رفاء، علی بنابیالجیش بلخی و ابوعبداله جعل هستند که همگی از بزرگان فقها و متکلمین و محدثین و رجال نامی بودهاند. در کتاب «خاتمه مستدرکالوسایل» اثرِ حاج میرزا حسین نوری به پنجاه تن از استادان او اشاره شده است.
بهرهمندی از این استادان و هوش بالای او، باعث شد که وی در حدود دویست جلد کتاب بنویسد که از اهم آن میتوان به مقنعه در فقه، ارکان نیز در فقه، ارشاد، ایضاح در امامت، افصاح، نقض بر ابنعباد در امامت، احکام اهل جمل، منیر در امامت، مسائل صاغانیه و... اشاره کرد.
سرآمدِ شاگردان شیخ مفید میتوان به سیدمرتضی، سیدرضی، شیخ طوسی، ابوالعباس نجاشی، ابوالفتح کراجکی، دامادش ابویَعْلی محمد بنحسن بنحمزه جعفری، سالار بنعبد العزیز دیلمی و جعفر بنمحمد دوریستی که همگی از مفاخر علمای شیعه و استادان علوم و فنون اسلامی بهشمار رفتهاند، اشاره کرد.
وی دو شب مانده به آخرماهِ رمضان سال ۴۱۳ وفات یافت. شیخ طوسی میگوید: «ازدحام مردم، چه مخالفان و چه موافقان، برای نمازگزاردن بر او و گریستن در مرگش چنان بود که روزی بزرگتر از آن دیده نشد.»