یکسال از رفتن آیتاله هاشمیرفسنجانی گذشت. سال پرتلاطمی که در گوشهوکنار سیاست آن از انتخابات تا همین اعتراضهای اخیر، سیاستپیشگان چپوراست گاهوبیگاه از جای خالی وی سخن به میان آوردند. بعد از مرگ هاشمیرفسنجانی، اتفاقهای مهمی رخ داد که شاید اگر وی زنده بود، سرنوشت بهگونهای دیگر رقم میخورد.
1. کارزار انتخاباتی روحانی در نبود آیتاله: آخرین روز اردیبهشتماه روزی بود که روحانی آن را در تقویم سیاسی خود بهعنوان دومین برد انتخاباتیاش علامت زد. بردی که اگر از انتخابات سال 92 سختتر نباشد، آسانتر هم نبود. شیخ دیپلمات که در خردادماه 92 با حمایت تمام قد آیتاله هاشمی وارد گود رقابت شده بود، چند ماه مانده به انتخابات 96 مهمترین حامی خود را از دست داد. در این هنگام بود که تکرار سخنانی که آیتاله جستهوگریخته در ماههای قبل از فوتش در رابطه با گزینه انتخاباتی سال 96 زده بود، مانند پنجره امیدی بهروی روحانی گشوده شد. همه متفقالقول از یک موضوع صحبت میکردند؛ وصیت آیتاله برای حمایت از روحانی. درنهایت هم بهدلیل حمایتهای پیشین آیتاله از روحانی، پاستور برای دومینبار پذیرای شیخ دیپلمات شد.
2. جای خالی «هاشمی» در رویارویی با «ترامپ»: حسن روحانی در مسیر پیچوخم اجرای برجام، با ظهور پدیدهای به نام ترامپ مواجه شد. دولت اعتدال که بخش اعظم قدرت خود را برای بهسرانجامرساندن برجام صرف کرده بود، با رویکارآمدن ترامپ مجبور شد علاوه بر تلاش برای پاسخگویی به انتقادهای مخالفان داخلی، بخشی از نیروی خود را در زمین مقابله با ترامپ صرف کند. نقطه اوج چالش روحانی در موضوع برجام و درگیری با رئیسجمهور جدید آمریکا، در سازمان ملل خودنمایی کرد. درواقع تلاش ترامپ برای متزلزلکردن برجام درکنار منتقدان داخلی، بحرانی را در دو حوزه داخلیوخارجی برای روحانی رقم زد؛ بحرانی که شاید اگر فرمان کنترلش به دست آیتاله هاشمی سپرده میشد، با راهحلهایی چون رایزنی با چهرههای نظام، سخنگفتن بدون پرده با مردم و بهرهبردن از نفوذ بینالمللی راهی آسانتر پیش روی روحانی قرار میداد.
3. نبود هاشمی برای آرامکردن اعتراضهای اخیر: دولت روحانی در همه عمر چندماهه خود در دوره دوم، با مخالفانی روبهرو بوده است که هرچند به مثابه دوره اول آشکارا نقد دولت نمیکردند اما پشت پرده، فضا را بهسمت منفیکردن ذهنیت افکارعمومی علیه دولت و ایجاد حس دولتستیزی در جامعه فراهم کردند. مخالفانی که بهطورمشخص در اعتراضها و تجمعهای اخیر با شعار مرگ بر روحانی تلاش کردند مردم را به سمت رویارویی با دولت بکشانند. در بحبوحه همین اغتشاشها بود که برخی زمزمه میکردند «کاش آیتاله هاشمی زنده بود» از نگاه این طیف سیاسیون، هاشمی چهرهای بود که میتوانست راهحل بهتری را پیش پای دولت برای مقابله با این حس و این نوع تلاشهای دولتسیتز بگذارد. «در تحولاتی که در بین قشری از جامعه ایجاد شده، اگر هاشمی بود نسخه منحصربهفردی را ارائه میکرد. چون گاهی هم ازموضع غیرحاکمیت حرف میزد حرفش بیشتر و بهتر شنیده میشد. اکنون یکی از مشکلهای موجود این است که آن تریبون دیگر نیست. گاهی در محضر ایشان حرفهایی زده میشد که حتماً بار امنیتی داشت ولی ایشان تحمل میکرد و میشنید.» این سخنان غلامعلی رجایی مشاور آیتاله است درباره اینکه اگر هاشمی زنده بود، چه موضعی درباره اغتشاشهای اخیر داشت. از نگاه این طیف از سیاسیون، آیتاله که لقب «مرد روزهای بحران» را در پرونده خود ثبت کرده بود، شاید میتوانست با دادن سرخط به مسئولان نزدیک به خود و سخنگفتن بیپرده با مردم برای حل این اعتراض مردمی به کمک روحانی بیاید.
4. هاشمی حلقه وصل روحانی با علمای قم: فوت آیتاله، خواسته یا ناخواسته بر روند ارتباطگیری روحانی با علمای قم تاحدودی تأثیر منفی گذاشته است؛ چه آنکه هاشمیرفسنجانی چهره بانفوذی بود که با وجود مخالفان سرسخت در شهر قم، از دایره ارتباطاتش کاسته نشده بود و روحانی نیز از ثمرههای این ارتباطگیری بهخوبی استفاده کرد. ولی این روزها کمرنگشدن رابطه رئیس دولت دوازدهم با مراجع قم، این نکته را گوشزد میکند که حلقه وصل او با روحانیون قم برمدار گذشته نیست. بنابراین مروری بر اتفاقهای رخ داه در فضای سیاست کشور طی یک سال اخیر، حکایت از آن دارد که گویی فوت آیتاله هاشمیرفسنجانی، تبدیل به حسرتی با ترجیع بند «اگر آیتاله زنده بود» برای «شیخ دیپلمات» شده است.