ادامه از صفحه یک:
و اسفبارتر اینکه مدیران تلویزیون، بعد از این سریال قرار است سینه را جلو دهند و بگویند: دیدید سریالی ساختیم که حرف دل این روزهای مردم را زد!
یکی از گزارههایی که در جشنواره فیلم فجر سیونهم به تثبیت رسید آن بود که تولیدات سینمایی که با مضامین انقلابی روی پرده نقرهای رفتند، فارغ از آنکه دوستشان داشته باشیم یا نه و فارغ از محتوا و مسائل اینچنینی همگی در یک موضوع متفق بودند و آن «اهمیت فرم» بود. سینماگرانی که درجبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تعریف میشوند، برخلاف پیشینیان خود حالا به فرم اهمیت میدهند و دستکم تلاش میکنند که داستان بگویند و از قواعد درام و اکشن به درستی پیروی کنند. این یعنی اگر حتی مصلحت را دوست نداشته باشیم نمیتوانیم چشم روی قدرت کارگردانی آن ببندیم و اگر حتی منصور را در حوزه فیلمنامه دارای اشکال میبینیم، باز هم نمیتوانیم بر «سینما» بودن آن چشم بپوشیم.
اگر این قواعد نانوشته اما مبنایی جوانان تازه شکوفاشده جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باشد، در میان پیشینیان و نسلهای قبلی این تفکر اما اوضاع طور دیگری است. ما با حجم انبوهی از سینماگران طرف هستیم که مدام درحال گفتوگو با رسانههای متبوع در مذمت تولیدات سینما و تلویزیون هستند و با ادبیاتی تندوتیز این دو را خالی از محتوای ارزشی میدانند و گهگاه موضعگیری تندی هم نسبت به جوانانی دارند که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد. این چهرهها وقتی به مرحله تولید و بروز در منظر مخاطب میرسند، شرایط دیدنی است؛ آثار تولیدشده ایشان اصول ابتدایی فرم را هم رعایت نمیکنند، در داستان گفتن لکنت دارند و برمبنای محتواهایی بنا شدهاند که عموماً بهطور کاملاً روشن و صریحی در میان دیالوگها خودنمایی میکنند. تولیداتی که به لحاظ هزینه و بودجه به آثار درجه یک سینما و تلویزیون پهلو میزنند اما به لحاظ جذب مخاطب گاهی از تولیدات استانی سیما هم جا میمانند؛ تازه اگر به پخش تلویزیونی یا اکران سینمایی برسد و گوشه آرشیو نهادهای تولیدکننده خاک نخورد!
مثلاً تصویر کاریکاتوری و شعارزدهای که از فضاهای دانشگاهی و فعالیتهای دانشجویی در سریال ترسیم شده را تماشا کنید. کدام جمع دانشجویی حتی شباهت به جمعهای دانشجویی دادستان دارد؟ طبیعی است شکست چنین اثری حتی در پرمخاطبترین شبکههای سیما. هرچند دهنمکی به جای شنیدن دلایل انتقادات از دادستان، سعی در محتوایی کردن و دوگانهسازی انقلابی-ضدانقلابی دارد، ولی روشن است که دلایل انتقاد از این سریال اساساً مربوط به محتوا نمیشود و سریال به لحاظ فرمی، شکل نگرفته که بخواهد از منظر محتوایی بررسی شود.
فضاسازیهای رسانهای و دوگانههای کاذب هر چند راه مناسبی برای فرار از انتقادات در کوتاهمدت هستند، اما نمیتوانند ضعفهای فنی و بیشمار کار را بپوشانند و این یعنی سقوط آزاد کارگردانی که روزگاری میگفتند جزو جریانسازهای سینمای کشور است.