تحرکات پنهانی یاران لاریجانی برای برپایی یک حزب
نویسنده : مریم عمادی
«حزب داریم»، «حزب نداریم»: این دو جمله متضاد، روایتی از جانب یاران باوفای لاریجانی در مسیر دنبالهدار تشکیل حزب است. مدتی پیش بود که بهروز نعمتی چهره نزدیک به لاریجانی از جلسهای برای تشکیل حزب خبر داد و گفت: «به نمایندگی از کاظم جلالی روز یکشنبه در تهران جلسهای برای فراهمکردن مقدمات تشکیل حزب برگزار کرده است.»؛ اما هنوز زمان زیادی از این خبر داغ فعالیت حزبی لاریجانی نگذشته بود که کاظم جلالی در قامت رفیق شفیق رئیس مجلس آن را تکذیب کرد. او گفت: «از این جلسه خبری ندارم.» اما نگاهی به گذشته حکایت از آن دارد که حضور علی لاریجانی در قامت لیدر یک حزب، از همان ابتدا با تائید و تکذیبهای بسیاری همراه بوده است. باید گفت همان سالهای منتهی به مجلس نهم و پس از روزهای پرالتهاب اصولگرایان در انتخابات 92 بود که زمزمههای تشکیل حزب فراگیر به گوش رسید. از نظر بسیاری علی لاریجانی میتوانست بهترین سکاندار برای حزب فراگیر باشد، چهرهای که هم نگاه مثبت اصولگرایان سنتی را بهسوی خود جذب کرده بود و هم از سوی دیگر، رودرروییاش با چهرههای تندرو، موجب شد مریدان بسیاری از چهرههای اعتدالی دور او حلقه بزنند. با وجود نگاههای مثبت، این علی لاریجانی بود که هرگز باصراحت درباره حضور در حزب فراگیر موضعگیری نکرد. تلاش برای دوختن قبای حزب در قد و قامت این سیاستمدار فیلسوف، شاید از شکلی به شکل دیگر تغییر میکرد، اما فراموش نمیشد، تا جایی که اندکاندک سخن از تشکیل حزبی با نام «رهروان» به گوش رسید. این نام برگرفته از همان فراکسیون «رهروان ولایت» مجلس نهم بود. کاظم جلالی، همان فردی که این روزها با اماواگر بسیار از تشکیل حزب لاریجانی سخن میگوید، در همان ماههای پایانی مجلس نهم، در این رابطه گفته بود: «جریانی که بهعنوان رهروان ولایت در مجلس نهم شکل گرفت پیشقراول اعتدالگرایی در کشور بود و بیشترین هزینه را هم برای اعتدالگرایی پرداخت کرد. ریشههای این جریان را باید در فضای سیاسی بعد از سال 88 و بهخصوص در سالهای 89، 90، 91 و 92 دنبال کرد. درواقع قبل از انتخابات مجلس، حین انتخابات مجلس، جریان انتخابات هیئترئیسه مجلس و نحوه مدیریت عمومی مجلس را که با مسئله ریاست مجلس متفاوت است، باید در کنار هم قرار دهید؛ آنگاه خواهید دید که این جریان، یک جریان عقلانی و اعتدالی از درون جریان اصولگرایی است که قائل است باید بهجای حاشیهها، به مسائل و مشکلات اصلی کشور پرداخته و از شعارگرایی دوری شود.»
اما هیچکدام از این وعدهووعیدها برای تشکیل حزب لاریجانی بهثمر ننشست و حتی او برای انتخابات مجلس دهم ترجیح داد حواریونش را با بازی در زمین اعتدال روانه مجلس کند. برهمیناساس بود که مردانی همچون کاظم جلالی و بهروز نعمتی با جایگیری مناسب در لیست امید اصلاحطلبان در شرایطی که اصولگرایان تهران دستشان از صندلیهای مجلس کوتاه ماند، اجازه جلوس بر صندلیهای سبز مجلس را کسب کردند. حال که چند ماهی است از انتخابات 96 و پیروزی دوباره مرد اعتدالی-شیخحسن روحانی- گذشته است، خیلی زود نگاهها بهسمت 1400 خیره شده است. خیز دوباره ناطق نوری برای بازگشت به سیاست، لبخند دوباره سیاست به اصلاحطلبان، قدرتگرفتن مردان اعتدالی و از همه مهمتر به حاشیه راندن چهرههای تندرو، متغیرهای جدیدی هستند که از سال 92، اندکاندک وارد کارزار سیاست شدند تا مهرههای شطرنج سیاست به شیوه جدیدی چیده شوند.
این تغییر مشی سیاسی موجب پررنگشدن نقشآفرینی لاریجانی شد. این نکته کافی بود تا هرازگاهی از خیمه یاران علی لاریجانی ندای فعالیت حزبی برخیزد و خبر از تلاششان برای گذاشتن عبای حزب بر دوش لاریجانی به گوش برسد، تلاشی که بدون شک با اماواگرهای بسیاری همراه است. شاید بتوان از تجربه قالیباف برای تشکیل حزب بهعنوان یک سرمشق حزبی یاد کرد. باید گفت که نمیتوان از کنار تجربه نهچندان دلچسب قالیباف برای تشکیل حزب گذشت، تلاشی که بیشتر در حد اسمورسم ماند و راهی در مسیر سیاست پیدا نکرد. لاریجانی که این روزها همچون ناطق و دیگر منتقدان اصولگرایان تندرو، پنجرهای جدید را به نام اصولگرای اعتدالی گشوده و از ثمرات همنشینی با اعتدالیها هم بهرهمند شده است، شاید بهراحتی نمیتواند از این همراهی سیاسی، کنار بکشد. تجربه احزاب کمتوان در هر دو اردوگاه اصلاحطلب و اصولگرا، پرده از این واقعیت برمیدارد که هرچند هم از ایجاد حزب و فعالیت حزبی سخن میگویند، اما تاکنون برگ برنده از آستین جبهههای سیاسی و ائتلافها بیرون آمده است، نکتهای که شاید دلیل تأمل چندینساله لاریجانی در ایجاد حزب را فاش میکند.