اعتراضها؛نشانه ای از ایران در مسیر دگرگونی
نویسنده : محمد فرودی
درحالحاضر که حدود دو هفتهای از اعتراضهای سراسری میگذرد و بهطورکامل تشنجهای خیابانی فروکش کرده است، شاید زمان آن رسیده تا فارغ از احساسها و هیجانهای حاکم بر روزهای پرتنش، به بررسی این پدیده اجتماعی و سیاسی بپردازیم، پدیدهای که لازم است هم از سوی صاحبنظران با حساسیت ویژهای نگریسته شود و هم از سوی کسانی که در قدرت حضور داشته و به نحوی دل در گرو حفظ این حکومت، انقلاب و آرمانهای آن دارند.
پس از شروع وقایع و پس از آن مطرحشدن نظرات مختلف درباره عاملان برپایی اعتراضها و همچنین دلایل به وجود آمدنش یاد صحبتهای همیشگی استادان علم سیاستمان افتادم که در برخورد با پدیدههای سیاسی و اجتماعی اینچنینی همیشه برحذرمان میداشتند که صرفاً جرقهها را عامل نبینیم. وقتی پدیدهای با این دامنه گسترده و با این سطح از توقعهای سیاسی روی میدهد پیش از دنبال مقصر گشتن لازم است به سراغ زمینهها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی آن برویم.
در طول سالهای گذشته که بهدلایل گوناگون فنی، ارتباطی و سیاسی که اطلاعات به جامعه بهصورت تزریقی و مدیریت شده و یکسویه انتقال مییافت، امکان مدیریت چنین تشنجهایی کار بسیار سختی نبود. اگر نارضایتی وجود داشت و جرقهای در محدودهای زده میشد در صورت قوت حکومت بهسرعت و قبل از گستردهشدنش میشد مهارش کرد؛ اما امروز و بهخصوص در یکی دو سال اخیر که بهصورت چشمگیری فضای مجازی گسترش پیدا کرده و بدون محدودیت، اطلاعات بهصورت افسارگسیخته و به درست و غلط بهیکباره به فضای اجتماعی انتقال مییابد وقوع چنین پدیدههایی از این جنس و همچنین شبیه تجمعهای دهه هشتادیها غیرقابل باور نخواهد بود.ما امروز در حال حرکت بهسوی یک جامعه شبکهای هستیم، جامعهای که اگر قبل از آن فضای اجتماعی به بلوغ لازم نرسیده باشد، میتواند در آن هنگامههای اولیه اثرات مخربی را به جامعه و شرایط حاکم تحمیل کند. در طول تاریخ ایران که ادبیات غالب بر تعاملات سیاسی و اجتماعی گونهای متمرکز و سلطانی داشته و به پلورالیسم در پیکره جامعه و سیستم سیاسی، اقتصادی وقعی نهاده نمیشده و همچنین درگیری میانه فرهنگهای گوناگون چه جامعه و چه حرکت تاریخش را چندپاره و تکهتکه کرده است، امروز و در شرایط فعلی قالب شبکهای در حال درنوردیدن و سوقش به سوی یک تنش فراگیر در تمامی عرصههای اجتماع است، تنشی که در یک سوی آن ساختارهای سنتی تمرکزگرا و دگم حضور دارد و در مقابلش فضایی است که به ناهمگنی، اقتدارگریزی و تکثر گسترده گرایش دارد. شاید چنین حرکتی در جوامع متکثر غربی با تسلط اقتصاد سرمایهداری که نفسش بر همین اقتدارگریزی است آنچنان ملموس نبوده ولیکن برای ما قاعدتاً منجر به تحولات بزرگی خواهد شد، حرکتی که میتواند ما را به تونسی ناپایدار و درگیر، حداقل برای مدتزمانی تبدیل کند.
از خصوصیات مهم این نوع جوامع حساسیتزایی فزاینده آن در برخورد با شرایط گوناگون است، موضوعی که میتوان آن را در توجه جامعه به گرانیهای اندک اخیر مشاهده کرد؛ گرانی که به حتم نسبت به دوران دولت گذشته ذره کوچکی نبود، اما به آنی و با جرقهای در مشهد موجب شد اعتراضهای فراگیری در سراسر کشور شکل بگیرد؛ همچنین نکته دیگر عدمتعهد فضای روبهروی جدید به نهادها و کانالهای تعامل گذشته با قدرت و اقتدار حاکم است که در طول اعتراضها که چشمهای از این تحولات بود قالبی فراتر از جناحین سیاسی و نامرتبط با نخبگان تحولخواه گذشته یافت.با توجه به نقش کنش و کنشگر نیز بهخصوص در برخورد با پدیده اعتراضهای پیش رو، قابل ذکر است که در اعتراضهای اخیر که شدت آن در چندماهه گذشته بالا گرفت، موج ناامیدی از تحولات اقتصادی و سیاسی با انتشار اخبار بودجهبندیها، مورد اتهام قرارگرفتن دو تن از سران قوا توسط رئیس دولت سابق و فضاسازیهای جریان منتقد دولت برای انتخابات دور بعدی و همچنین عدمتوفیق نسبی دولت در برنامههای مطرحشده در دوران انتخابات نیز مؤثر بودهاند.نکته قابل توجه دیگر درباره این اعتراضها این است که اگرچه جنبههای اقتصادی این اعتراضها پررنگ بود، اما حداقل در شهر تهران که بهصورت مستقیم شاهد آن بودم بهگونهای نبوده که بتوان آن را به طبقهای خاص محدود کرد؛ همچنین سردرگمی در میان شعارها بهشدت موج میزد و بیشتر شعارها رویکردی سلبی داشت؛ همانند همزادهای خود در کشورهای شمال آفریقا. شاید عامل تردید نخبگان و همچنین طیف عظیمی از منتقدان شرایط فعلی که از خشونت روی گردانده و اصلاحات را تنها مجرای تحول میبینند نیز نسبت به این پدیده به جهت همین گنگ و سردرگمی حاکم بر آن بوده است. نکته قابلتوجهتر درباره این شرایط اینکه این پدیده به هیچ وجه با عدم پاسخگویی و عدم توجه به اصلاحات، قابل کنترل نیست؛ اگرچه اصلاحات نیز میتواند به افزایش مطالبات دامن بزند.