گفتوگویی خودمانی با ستارههای اخلاق پزشکی به بهانه روز پزشک (قسمت اول)
تعداد بازدید : 81
صادقانههای پزشکان اصفهان
امسال هم حدود دو سه هفته قبل از فرارسیدن یکم شهریورماه یعنی "بزرگداشت شیخ الرئیس بوعلی سینا" دست به کارتهیه صفحه ویژه این روز شدیم تا فارغ از چنین و چنان هستهای این حوزه، به سهم خودمان به پزشکان متعهد کشور خداقوتی گفته باشیم. از تماسهای تلفنی مکرر گرفته تا ارسال پیامک ساده و تلگرامی و واتساپی، سعی شد پزشکانی که در نظرگرفته شده بودند از قلم نیفتند و در حد گنجایش صفحه، تحریرکننده صحبتهایشان باشیم. یکی دونفر با همان اولین تلفن با روی خوش حاضریشان را اعلام کرده، قدردانی کرده و پس از چند روز به سوالات ارسال شده پاسخ دادند. برخی پس از چندین مرحله برقراری ارتباط بالاخره دکمه call را زده و مشایعت کردند. دو سه نفرهم نشان دادند که درخت هرچه پربارتر افتادهتر، اگر درآن لحظه موفق به پاسخگویی نبودند بعدا خودشان تماس گرفته و پیگیر موضوع شدند. چند نفرباقی مانده درلیست اما، نه تنها دستشان را روی دکمه نرفت، بلکه گوشیشان را هم از دسترس خارج کرده وزحمت یک پیام کوتاه را هم به خودشان ندادند. یکی دو نفراز مسئولان ارشد وزارت بهداشت هم به خاطر ناکارآمدی مسئول دفتر و روابط عمومیهایشان برجای مانده از این غافله شدند... به هرترتیب چکیده ماحصل دو سه هفته تلاش مداوم برای انجام مصاحبه ویژه روز پزشک، همراهی با تعدادی از پزشکان با اخلاق و توانمندی شد که درادامه میخوانید. (بنا به رأی اکثریت، مصاحبه به صورت کتبی و مشترک صورت گرفت. سوالاتی نوستالژی گونه مطرح شد تا صرفا خاطرهای شود همانند یک قاب عکس یادگاری." معرفی و بیوگرافی کوتاه- چی شد که حرفه پزشکی رو انتخاب کردید؟ درخواست یا به نوعی اجبار و چشم و هم چشمیهای رایج یا علاقه واقعی خودتون بود؟)-رتبه کنکورتون؟-جالبترین و بدترین خاطرات دوران دانشجویی و اینترنتی؟ - عموما معتقدند پزشکان قدیمی به خاطر مرارتها و سختگیریهای آموزشی که داشتند حاذقتر و به عبارتی کاربلدتر هستند؛ نظر شما دراین رابطه چیست؟- آیا پزشکان مرفهین بی درد هستند؟ - اگر پزشک نمیشدید به چه حرفهای مشغول میشدید؟- توصیه شما به فرزندانتان برای انتخاب شغل چیست؟ آیا بهتر می دانید مسیر شغلی شما را ادامه دهند؟- توصیه شما به خانوادهها برای هدایت تحصیلی بچههایشان چیست؟ به نظر شما چند درصد از پزشکان به قسم بقراط پایبند هستند؟- عموما براین باورند که اغلب پزشکان آنچه که برای بیماران تجویز میکنند خودشان رعایت نمیکنند به ویژه در رژیمهای غذایی و لایف استایل زندگی، نظر شما راجع به این موضوع چیست؟- از حقوق و درآمد شغلتان راضی هستید؟ چرا برخی پزشکان ترجیح میدهند در خارج از کشور خدمت کنند تا در داخل؟- و در پایان هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید".)
نویسنده : دریا وفایی
دکتر طاهره چنگیز، پزشک و متخصص فارماکولوژی و آموزش پزشکی که حدود یک سال است سکان هدایت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان را به دست گرفته است. از معدود رؤسایی که صادقانه ناخوشاحوالیهای حوزه کاریش را عنوان کرده ومقتدرانه پای صحبتهایش هم میایستد، دروهله اول شاید اندکی تلخ خلق به نظر برسد، اما کافی است جلو بروی و بدون واسطه با وی وارد گفتوگو شوی؛ آن وقت به خوبی متوجه منش و مهربانانه هایش میشوی، اگر مجبور به رد تماس شود بلافاصله دراولین فرصت تماس گرفته و جویا میشود. حتی بعد از نشستهای خبری طولانی بازهم با لبخند و صبوری مثال زدنی پاسخگوی سوال خبرنگاران است؛ حتی اگر به خاطر رسیدن به جلسه بعدی آنقدر ضیق وقت داشته باشد که مجبور باشی پا به پایش پلهها و آسانسور را طی کنی.
■ متولد 1343، متاهل دارای یک فرزند
■ از کودکی به دوشغل علاقه داشتم معلمی و پزشکی. دردوره دبستان عضو شیرخورشید بودم و درعین حال همیشه درخارج از ساعات کلاس به عنوان همیاری به همکلاسیهای ضعیفتر تدریس مطالب را به عهده میگرفتم.
■ رتبه کنکورم یادم نیست. نمره خام کنکورم طوری بود که میتوانستم دردانشگاه علوم پزشکی تهران هم قبول شوم.
■ شیرینترین خاطرات من مربوط به فعالیتهای دسته جمعی در جمعهای دانشجویی است همچنین اوقاتی که میتوانستم به طور مستقل بیماری را تشخیص و درمان کنم و البته مورد تشویق قرار میگرفتم. بدترین خاطرهام روزی بود که خبر رحلت امام خمینی را دادند و من اینترن بخش روانپزشکی بودم.
■ درمورد سختگیری آموزش پزشکی واقعا معتقدم که سختگیری درآموزش عین رحمت به دانشجو و مردم است. اما سختگیری با زورگویی و بداخلاقی متفاوت است. یک استاد خوب و نظام آموزشی خوب باید هم مهربان است هم جدی و هم منطقی باشد.
■ مرفه بی درد درهمه اقشار مرفه ممکن است باشد؛ اما اینکه دربین پزشکان مرفه بی درد بیشتر از بقیه اقشار باشد را باور ندارم؛ چون اولا پزشکانی که به معنای واقعی کلمه مرفه باشند خیلی زیاد نیستند؛ دوما پزشکان به علت نوع شغلشان دائما با مردم دردمند مواجهند و تعداد پزشکانی که نسبت به دردمندی و مشکلات مردم بی تفاوت باشند بسیار اندک هستند.
■ اگرپزشک نمیشدم معلم میشدم و البته الان هم بیشتر معلمم.
■ توصیه من به فرزندم درمورد انتخاب شغل این است که یک بار بیشتر زندگی نمیکند ؛کاری را انجام بدهد که دوست دارد و به آن ایمان دارد. به خانوادهها نیز توصیه میکنم درفرزندانشان دنبال آرزوهای تحقق نیافته خودشان نباشند؛ بچههای ما به دنیا نیامده اند تا کارهای ناتمام ما را تمام کنند؛ چه بسا آنها مسیرمتفاوت و بهتر از مسیرما را درپیش بگیرند.
■ ما درجمهوری اسلامی سوگند بقراط را اجرا نمیکنیم؛ بلکه سوگندنامه خاص خودمان را داریم که به گمانم اغلب پزشکان به آن پای بند هستند البته دراین سوگند نامه فرازهای مهم سوگند بقراط هم وجود دارد.
■ البته مواردی از عدم مراعات توصیههای سلامتی درتغذیه و رفتار اجتماعی در انظارعمومی بعضی از پزشکان مشاهده میشود و تعداد زیادی از پزشکان درمورد مراقبت از سلامت خود به اندازه کافی اهتمام ندارند؛ بخشی از این موضوع ناشی از سهل انگاری و بخشی به علت مشغله زیاد است.
■ از حقوق و درآمدم راضیم هیچ وقت دنبال کاری برای کسب درآمد بیشتر نبودم.
■ درباره بهترین هدیهای که دریافت کردم باید بگویم هدیهای دریافت نکردم یا اگر هم بوده به خاطر ندارم. برای من برق رضایت درچشمان افرادی که به خدمت آنها مشغولم بهترین هدیه است. نیازی هم به مبادله کلام نیست تا چه رسد به ردو بدل کالا تحت عنوان هدیه.
■ دوست دارم بشنوم، شادترین مردم دنیا مردم ایران هستند.
■ و آخرین کلامم اینکه ما یکبار بیشتر فرصت زندگی نداریم حیف است که این فرصت را صرف چیزی غیر از زیباترین کارها که سبب پیوند به حقیقت جاودانه و رضای خداوند میشود را کنیم.
دکتر غلامرضا کفیلی، متخصص بیماریهای داخلی، به گفته بیمارانش هم جان است وهم جانان؛ زیرا با دیدن حسن اخلاق وی مریضیشان را فراموش میکنند. چه بیماری که از بالاترین محلههای شهر آمده و چه آن فرد رنجور روستایی که از دورافتادهترین نقاط کشوربرای علاج دردش به او مراجعه کرده است، هردو چهره متبسم و مهربان وی را نظاره گرخواهندبود. پزشکی به معنای واقعی کلمه، مردمی و پایبند به قسمی که یاد کرده است. مصاحبه با او هیچ گاه خستهات نمیکند.
■ متولداصفهان، سال ۱۳۶۱ دیپلم علوم تجربی را از دبیرستان حکیم سنایی گرفتم وسال ۱۳۶۴ وارد دانشکده پزشکی شدم. سال ۱۳۷۱ با مدرک پزشکی عمومی فارغ التحصیل شدم وسال ۱۳۷۸ دوره تخصصی بیماریهای داخلی راشروع کردم وسال ۱۳۸۲ در اصفهان مشغول به کار شدم. ۱۸ سالی که جز رنج وزحمت وخستگی وشب زنده داری خاطرهای برایم نداشت.
■ اینکه چرا این حرفه را انتخاب کردم برمی گردد به سال ۱۳۵۰ که من کلاس دوم ابتدایی بودم ویک روز موقع زنگ تفریح روی سکوی کنار حیاط مدرسه نشسته بودم که ناخودآگاه به فکر آینده ام افتادم، همان موقع عهد کردم که پزشک شوم. (ای کاش عهد نکرده بودم!).
■ بهترین خاطرهای که در دوران دانشجویی داشتم مربوط به زمانی بود که دیوارهای بخشهای بیمارستان کودکان بابل را برای کودکان بیمار با کاراکترهای کارتونی با رنگ وروغن نقاشی کردم (چیزی در حدود ۲۰۰ متر مربع). این کار حدود یک سال ونیم طول کشید. الان عکسای نقاشیهام دلخوشی های آن دوران من است.
■ بدترین خاطره مربوط به زمانی بود که موقع امتحان پاتولوژی در دوره علوم پایه دقیقا ۵۶ ساعت نخوابیدم و بهطور مداوم درس میخواندم. بعداز امتحان ۱۸ ساعت بدون وقفه خوابیدم ووقتی بیدارشدم، احساس کردم مردهام و در برزخ هستم.
■ اگرچه علم پزشکی نسبت به سی سال قبل پیشرفت زیادی داشته ولی این واقعیت را باید قبول کرد که کیفیت آموزشی علم پزشکی در دانشگاههای ما نسبت به سی سال قبل بسیار افت داشته ومتاسفانه هرسال هم بدتر میشود.
■ درمورد رفاه پزشکان باید بگویم که کلا سه گروه پزشک داریم. گروه اندکی که درآمدهای بسیار بالا دارند ومتاسفانه درآمدهای آنها به حساب همه پزشکان نوشته میشود. این گروه هم خودشان در رفاه هستند وهم خانوادههایشان. گروه دوم پزشکانی هستند که درآمد متوسطی دارند دارای رفاه نسبی هستند. ولی گروه سوم پزشکانی هستند که درآمدشان واقعا کفاف یک زندگی مرفه را نمیدهد ومتاسفانه اکثریت این گروه همکاران پزشک عمومی ما هستند.
■ الان که فکر میکنم اگر پزشک نمیشدم چه حرفهای انتخاب میکردم هیچ شغلی به ذهنم نمیرسد جز داشتن یک پیتزافروشی شلوغ وپردرآمد.
■ من در مورد شغل فرزندم هیچ نظری ندادم. هرکسی باید براساس علاقه و توان خودش شغلش را انتخاب کند. اینجوری پیشرفت وموفقیت صددرصداست.
■ قسم بقراط به نظرمن یک عهدنامه است که باید مثل گروه کر همه یکصدا بخوانند وبعد کلاههای فارغالتحصیلی شان را به هوا پرتاب کنند. آن چیزی که باید برای پزشک مهم باشد، شرافت، تعهد، وجدان و جان نثاری خودش است. باخواندن یک قسم نامه نمیشود صاحب این خصوصیات شد.
■ درمورد لایف استایل زندگی پزشکان و توصیههایشان باید بگویم متاسفانه اکثرا رعایت نمیکنند؛ یعنی باتوجه به فشردگی کار فرصتی باقی نمیماند که یک پزشک بخواهد رژیم غذایی استاندارد رعایت کند و وقت کافی برای ورزش داشته باشد.
■ درکمال فروتنی و خضوع باید عرض کنم به هیچ وجه از درآمدم راضی نیستم چون بهایی که از عمر وجان خودم در بیست و سه سال تحصیل با بیخوابی و استرس ودیدن صحنههای زجرآور پرداخت کردم برایم هیچ سودمالی نداشت. شمااگر شرایط پزشکان خارج از کشور را بدانید و درایران بهعنوان یک پزشک مشغول به کار باشید، دقیقا احساس یک کارگر معدن را پیدا میکنید.
■ بهترین هدیه روز پزشکی که گرفتم ۶ عدد تخممرغ بومی از یک پیرزن بیمار بود. نه به خاطر اینکه هدایای گرانقیمت تری نگرفتم؛ به خاطر اینکه این تخم مرغها را از روستا با چه مشقتی مواظبت کرده بود تا سالم به دستم برسد.
■ دوست دارم بهمناسبت روز پزشک بشنوم که دیگرهیچ جنگی در دنیا رخ نمیدهد.
■ وقتی ویزیت من از ۱۲ دلار رسیده به ۴ دلار دل خوش سیری چند؟
■ رتبه کنکورم 1140 شد، فقط دوهفته درس خواندم. با درایت رشته زدم. منطقه ۱، بدون سهمیه، فقط تست کار کردم. آن سال ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی ۱۲۰۰ نفربود.
دکتر پیمان صالحی، متخصص اورولوژی و ناباروری مردان، پزشکی جوان، اخلاق مدار، مصمم به حرفهاش، خلاق، پرتلاش و دغدغهمند مباحث پیشگیری و درمان. زنجیره گفتارش چاشنی لبخند دارد، حتی دراوج خستگی، این نیک خلقی درمواجه با بیمارانش هم پایدار است. اگر چه درپاسخگویی و مصاحبهها احتیاط به خرج میدهد، اما در حیطه تخصص خود و سایر فعالیتهای جانبی" ارتقا و فرهنگ سازی سلامت جامعه" از اینکه ساعات طولانی را وقت صرف کند، هیچ دریغی ندارد.
■ متولد ۶ شهریور ۵۷، فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشکی اصفهان.
■ پاسخ در مورد نحوه ورودم به حرفه پزشکی شاید کمی دشوار باشد، چون در نظام آموزش و پرورش ما به ویژه حدود ۲۲ سال قبل که ما در کنکور شرکت کردیم، مکانیسم تعریف شدهای درمورد استعدادیابی و هدایت دانش آموزان در رشتههایی که تناسب بیشتری با روحیات و استعدادهای آنها داشته باشد وجود نداشت. ولی رشته پزشکی مثل همین الان هم جزو رشتههای مورد علاقه اکثر شرکت کنندگان در کنکور بود و انصافا رقابت بسیار سختی برای ورود به دانشگاه وجود داشت. طبیعتا من هم در آن شرایط و فضا علاقه زیادی به این رشته داشتم و خوشبختانه به آرزوی دوران کودکیم دست یافتم.
■ رتبه کنکور مرحله اول من ۱۷ بود.
دوران دانشجویی من مرحله جالبی از زندگی بود، در کنار درس ورزش را هم دنبال میکردم، دروازه بان تیم فوتبال دانشگاه بودم و در المپیادهای ورزشی در شهرهای مختلف شرکت میکردم، هیجان و استرس این مسابقات جزو خاطرات خوب من در دانشگاه بود... درمان بیماران اورژانسی که در آستانه مرگ بودند و با درمان دارویی یا جراحی ما به عنوان تیم درمان سلامتشان را به دست میآوردند و بیمارستان را ترک میکردند از جمله خاطرات خوب همیشگی من بوده و هست.
■ از جمله خاطرات تلخ من در آن دوران مواجهه با بیمارانی بود که در اثر حوادث تصادفات یا کار یا خانگی ارجاع شده بودند و به ویژه در مورد کودکان دیدن آنها در آن شرایط برای من دشوار بود. بسیاری از این حوادث با آموزش و فرهنگ سازی و رعایت برخی نکات ساده قابل پیشگیری بودند.
■ ذکر یک نکته مهم است و آن اینکه دانش پزشکی یک دانش انسانی است و مانند همه علوم انسانی به مرور زمان آپدیت و به روز رسانی شده. در چند دهه گذشته جهش چشمگیری در رشتههای مختلف تخصصی رخ داد؛ به نحوی که بسیاری از رشتهها دارای زیر شاخههای فوق تخصصی شدند. به نحوی که کار کردن در برخی از آن زیر شاخهها نیاز به آموزش ویژه چندساله دارد. همین گستردگی باعث شده در کشورهای پیشرفته پزشکان تمایل به فعالیت در یک زمینه خاص داشته باشند و خوشبختانه در کشور ما نیز این شرایط مدتی است آغاز شده و درحال تکمیل است. با این روش هم پزشکان در آن زمینه دانش و تجربه خاصی پیدا میکنند ، هم بیماران از این شرایط بیشتر سود خواهند برد. به نظر من حاذق بودن پزشک در درجه اول مربوط به دانشی است که از ابتدای دوران دانشجویی کسب کرده و به مرور ارتقا یافته و در کنار آن با آموزش در کنار اساتید بزرگ و حتی سفر به شهرها و کشورهای دیگر برای دورههای تکمیلی توانسته تجربه را با دانش همراه کند. مرحله بعدی فعالیت مستقل پزشک است که این مرحله مهمترین مرحله زندگی حرفهای پزشک است و در این مرحله حتی با مواجهه روزانه با بیماران تجربیات جدیدی برای وی فراهم میشود.
■ متاسفانه در این زمینه در جامعه ما آدرس غلط داده میشود. در این که بخشی از جامعه پزشکی درآمد کافی دارند شکی نیست؛ اما درآمد افسانهای صرفا در زمینه پزشکی بسیار محدود است به نظر من اگر من با هر درجه شغلی و رفاهی مرفه باشم و درد جامعه را نفهمم انسان نیستم. من زمانی احساس رفاه و رضایت قلبی خواهم داشت که مردم هم مرفه و خوشحال باشند. زمانی احساس آرامش میکنم که در همه زمینههای اخلاقی و فرهنگی مثل محیط زیست یا فرهنگ رانندگی جامعه را پویا و استاندارد ببینم. بر اساس این موارد اکثر دوستان و همکارانی را که میشناسم هرچند رفاه نسبی دارند، اما با شناختی که از آنها دارم در شرایط کنونی مرفه بی درد نمیدانم. چون اگر حتی فکر شما از مواردی که گفتم آرامش نداشته باشد دردمند خواهد بود. هر روز و هر هفته با قربانیان حوادث رانندگی برخورد دارم. پدر و مادرهایی که فرزندشان را در اثر تصادف از دست دادهاند و اکنون مجددا برای بچه دار شدن مراجعه کردهاند. افرادی که در اثر این حوادث قطع نخاع شدهاند و ... برخی از این موارد آنقدر حالت تراژدی دارد که شاید روزها فکرم را به خود مشغول میکند.
■ دشواری های این راه به اختصار عبارتند از: موفق شدن در کنکور پزشکی، گذراندن درس های دشوار این رشته به صورت کتبی و شفاهی و عملی به مدت ۷سال، ازجمله شرکت در آزمون علوم پایه و پره اینترنی، گذراندن طرح دوره پزشکی عمومی به مدت حدود ۲ سال که ممکن است در شهری دور افتاده و محروم با درآمد پایین باشد، درصورت تمایل شرکت در آزمون تخصص برخی موارد چندسال باید در گوشه کتابخانه به صورت شبانه روزی درس بخوانید، درحالی است که اگر متاهل شده باشید دشواری های مسئولیت خانواده نیز اضافه خواهد شد، پس از قبولی در آزمون تخصص ممکن است در شهر دیگری باشید که سختی های مربوط به خود را دارد و از سویی حدود ۴تا۶ سال به صورت شبانه روزی درگیر کار و درس و اتاق عمل و گاهی چند شبانه روز کشیک پیاپی خواهید بود، آزمون های دشوار ارتقا سالانه، آزمون بورد تخصص که سخت ترین مرحله پزشکی است و گذراندن آن آمادگی علمی و عملی و روحی خاص خود را نیاز دارد، پس از گذراندن این مراحل شما باید طرح تخصصی خود را که ممکن است دور از خانواده و در یک شهر محروم باشد به مدت چندسال بگذرانید تا اجازه حضور در شهرهای بزرگتر را پیدا کنید، در برخی رشته ها این مراحل برای فلوشیپ یا فوق تخصص ادامه خواهد داشت...
■ با مرور این موارد وقتی شما با کسانی که به راحتی و آزادانه با عناوین مختلف در امور پزشکی مداخله میکنند، برخورد می کنید چه احساسی خواهید داشت؟
■ برای من همیشه بهترین هدیه، خبر سلامتی بیمارانم و به ویژه بچه دار شدن مراجعه کنندگانم بوده و هست. به ویژه آن هایی که با عمل جراحی باردار شده اند. بهترین حس رضایت قلبی را در من ایجاد می کند و احساس به ثمر نشستن تلاش هایی که برای خوشحال کردن مراجعینم داشته ام.
■ اگر پزشک نمیشدم فکر کنم در زمینه هنر فعالیت میکردم. شخصا علاقه ویژهای به هنرهایی نظیر نقاشی و موسیقی دارم.
■ شخصا با شرایطی که در حال حاضر برای عرصه پزشکی ایجاد شده فقط به افرادی توصیه میکنم در این راه وارد شوند که علاقه واقعی به این رشته داشته باشند.
■ در مورد جامعه پزشکی طبیعتا تخلفاتی ممکن است در همه جای دنیا رخ دهد که اینجا هم مستثنی نیست و وظیفه ارگانهای مسئول هم رسیدگی به این موارد و احقاق حقوق بیماران بوده و هست، اما با درنظر گرفتن شرایط کلی اخلاق در جامعه، به نظر من هنوز اکثریت پزشکان ما پایبند به سوگند خودشان هستند. بسیاری از همکاران جامعه پزشکی به ویژه در بخشهای دولتی و دانشگاهی به عشق مردم و برای برداشتن بار درد و رنج بیماری از دوش مردم در حال ادامه کار هستند.
■ از شما به عنوان خبرنگار حوزه سلامت و همکارانتان خواهش میکنم مشکلات جامعه پزشکی را به مردم منعکس کنید. پای درد دل کسانی بنشینید که هر روز از تیترهای غیرواقعی آزرده و دل شکسته میشوند؛ اما تریبونی برای گفتن درد دلهای خود ندارند. در زمینه درآمد و مالیات و ... حرفهای همکاران ما را گوش بدهید و شفاف سازی کنید. پای صحبت دانشجویان، اینترنها، رزیدنتها و اساتید جوان که همگی از نخبههای این سرزمین هستند بنشینید و به مسئولین منتقل کنید.
دکتر حمید سریزدی، متخصص بیهوشی، با یک تماس تلفنی هم میتوان به حسن اخلاقش پی برد. متواضع و به دور از منیتهای مرسوم دربین برخی پزشکان است.
■ فرزند پنجم خانواده هستم؛ پدرم معمار ومادرم خانه دار که هردو مرحوم شدند. همه اعضای خانواده تحصیلات دانشگاهی وسه نفر دکتری دارند.
■ بر حسب علاقه واینکه خدمتی به هموطنان داشته باشم پزشکی را انتخاب کردم.
■ رتبه کنکورم حدود 200 بود.
■ جالبترین خاطره حضور در جبهه جنگ وبدترین آن فوت مادرم است.
■ عموما پزشکان قدیمی حس مسئولیت بیشتری دارند وبالطبع با تجربه ترند.
■پزشکان به علت کار شبانه روزی بعضا درآمد نسبی بیشتری دارند وعموما بی درد نیستند. ولی درآمدشان عموما حلالتر است.
■ رشته دیگر مورد علاقهام آرشیتکتی است.
■ هر شغلی که مورد علاقه فرزندان باشد و در آن شکوفا میشوند،خانواده ها نیز باید ببینند استعداد بچههایشان در چیست.
■ اکثر پزشکان ذاتا پایبند به اخلاق پزشکی وسوگند مربوطه هستند.
■ عموما پزشکان مقید به رعایت موازین پزشکی هستند؛ ولی به سلامتی خود کمتر فکر میکنند.
■ درآمد تخصص بیهوشی اخیرا نسبت به بقیه تخصصها کمتر شده که به دلیل بی توجهی شخص وزیر بهداشت و.. است. پرداختها برای افراد تمام وقت باتاخیر 14 ماهه است.
■ بی توجهی به نخبگان و اخیرا کاهش ارزش ریال دلیل انتخاب کشورهای دیگر برای زندگی است. به گوش مدیران مملکت برسانید قدری هم به فکر مردم باشند واز رفتار قارونی خود دست بردارند والبته ان ربک لباالمرصاد.
دکتر زهره فلاح متخصص قلب و عروق: صراحت بیانش برکسی پوشیده نیست، در عین حال آرام و صبور است. در اکثرموارد مفید و مختصرگو است.
■ متولد دی ماه سال 1343. مادرم نسبت به تحصیل و نمرات ما بسیار دقیق بودند و میخواستند حتما وارد دانشگاه شده و پزشکی بخوانیم. من هم به رشته ریاضی و علوم فنی علاقه بیشتری داشتم؛ اما چون همزمان با انقلاب اسلامی بود و روحیه کمک به مستضعفین در آن زمان بسیار درمن قوت گرفته بود بهتردیدم که با رشته پزشکی میتوانم به مردم کمک کنم. آن زمان چندان رتبه بیان نمیشد و همزمان با کنکور انتخاب رشته میکردیم و احتمالا حدود 100 تا 120 بوده است.
■ بهترین خاطرهام رفاقت و صمیمیت در بین دانشجویان و دوستانمان بود. برنامه کلاسها مانند دوره دبیرستان به ما داده میشد و همه باهم شرکت میکردیم، جزوه و کتابها را راحت با یکدیگر رد و بدل میکردیم و فکر برتری جویی با همکلاسی خود را نداشتیم. بدترین خاطره هم فوت یکی از همکلاسیها درخوابگاه دانشگاه به دلیل برق گرفتگی بود.
■ پزشکان قدیمی به دلیل قبولی کنکور بدون دخالت سهمیه یا وجود اساتید باتجربه ازنظر رتبه علمی بالاتردردانشگاه ها و بیمارستانها حاذقترند.
■ اکثرپزشکان رفاه نسبی دارند و با عقلانیت زندگی میکنند نه با چشم و هم چشمی. معدود هستند پزشکانی مثل وزیر پورشه سوارمان که مرفه بی درد هستند که آن هم حتما با رانت دولتی بوده نه با کار پزشکی.
■ اگرپزشک نبودم حتما یا کار فنی مخصوصا ساختمانی یا کارهای هنری مثل نقاشی و طراحی انجام می دادم . فرزندان، هرشغل و رشتهای که خودشان دوست دارند را انتخاب کردهاند و اصراری برای پزشک شدنشان نداشتیم.
■ به والدین هم توصیه میکنم ابتدا درانتخاب مدرسه و معلمین فرزندانشان دقت کنند اما علاقه و استعدادشان را در نظربگیرند.
■ معتقدم 95 درصد پزشکان آنچه را که برای سلامت مردم توصیه میکنند خودشان هم رعایت میکنند.
■ حقوق و درآمد پزشکان در مقایسه با مسئولیت و مقایسه با مشاغل دیگربسیار اندک است. طبابت درخارج از کشور به خاطر اینکه با کار کمتر در آمد بالاتری دارند بهتر است.