تاملهای رسانهای در باب پوشش خبری شهادت سردار سلیمانی؛ موقع مرثیهسرایی نیست
تعداد بازدید : 3
زمان پاتک رسانهای ایران فرا رسیده است
شوک! این عبارتی است که هنوز در رسانههای ایرانی و با گذشت کمی بیش از ۴۸ساعت از شهادت سردار قاسم سلیمانی میشود سراغ گرفت. شوک از بزرگی خبری که حتی وقتی بسیاری از همین رسانهها و رسانهنگارانشان در عباراتی احساسی درباره آن نوشتهاند، به اذعان خود میدانستهاند که دیر یا زود چنین خبری را درباره چنین شخصیتی دریافت خواهند کرد اما حالا که به آن مرحله رسیدهاند تابش را ندارند و در مقابل بزرگی خبر به شوک فرو رفتهاند.
قبل از هر چیز باید اذعان داشت که برای هر رسانه و رسانهنگاری شوک ناشی از بزرگی این حادثه تروریستی انکارناپذیر است و نمیتوان به سادگی و مانند یک خبر ساده از کنار آن عبور کرد؛ اما رسانهها به ویژه در مواقع روبهرو شدن با چنین پدیدههایی است که کارآمدی و حرفهای بودن خود را میتوانند به رخ مخاطبان بکشند و اصولاً کارکرد اصلی رسانهها مواجهه با چنین اخبار و پیامدهایی است.
در مواجه با چنین پدیدههای خبری، مخاطبان رسانه بیش از هر چیز در معرض اخبار متعدد ضدونقیض قرارمیگیرند و از سوی دیگر هم به شدت نیاز به دریافت اخبار، گزارشها و تحلیلهای خبری در این زمینه را در پیرامونشان حس میکنند. تلفیق این دو پدیده همان خطی است که بسیاری از رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان در ساعات گذشته از این اتفاق آن را دنبال کردهاند. نمایشی خبری که هدف از اجرای آن القای کلیدواژههای خاص و حسی خنثی و ناامیدانه در مخاطبان آنها در داخل کشور است و البته این رویکرد نه به صورت آنی و شگفتانگیز در دستور کار قرار نمیگیرد و این پروسه به تأیید تجربه بارها اجرایی شدن آن در قالب یک برنامه هدفمند چند مرحلهای شکل و شمایل به خود میگیرد؛ برنامهای که هدف آن در موضوع مورد بحث کاهش شوروهیجان مردمی برآمده از خبر است.
الگوی رسانهای انتشار و پوشش اخبار مربوط به شهادت سردار سلیمانی درعراق در این رسانهها یک اتفاق چندمرحلهای را پیش چشم نمایان میکند. مرحله نخست پوشش خبری و اعلام قطرهچکانی خبر است تا مخاطب را مستمر با خود به همراه داشته باشد. این اتفاق گاه با خوانش یک محتوای خبری با چند شکل از زبان چند خبرنگار انجام شد. این اتفاق در ادامه با موضوع ترسیم فضای نامطمئن و خطرناک سیاسی خاورمیانه و ایران و ایالات متحده پس از این اتفاق همراه شد. گام بعدی این رسانهها استفاده از تحلیلگرانی بود که سعی دارند فضای تحلیل خبری را از فضای هیجانی به فضایی خنثی مبدل کنند. این اتفاق را نتیجه طبیعی رفتارهای ایران معرفی کنند. به همین خاطر است که اتفاقی شبیه آنچه در «بیبیسی» فارسی شاهد بودیم رخ میدهد. پیروز مجتهدزاده، در کنار چهار تحلیلگر دیگر قرار میگیرد. این صحنه با وجود تکدفاعهای مجتهدزاده از حاکمیت ارضی ایران در قالب یک رویکرد خبررسانی موزاییکی، تنها برای القای منطق رسانهای بیبیسی به خورد مخاطب فارسیزبان، چیده شده است. صحنهای که در آن یک تک مضراب کم جان درباره عینی بودن تروریسم دولتی آمریکا در اتفاق روز گذشته با صدای پنج ساز مخالف خفه میشود.
مرحله بعدی، ظهور تحلیلگران دولتی و حکومتی کنشگر آمریکایی در این پروسه است. کنشگرانی که برخی خود را مخالف «ترامپ» هم نشان میدهند؛ ولی هدفی جز کاهش هیجان و نفرت عمومی درباره این حادثه را با همکاری هم دنبال نمیکنند و در نهایت و در پازل آخر این پوشش خبری مقامات درجه اول از جمله شخص رئیسجمهور و وزیر امورخارجه و وزیر دفاع آمریکا در رسانهها حاضر میشوند و سعی در توجیه و اقناع افکار عمومی در این زمینه اقدام تروریستی خود میکنند.
در این سوی ماجرا اما رسانههای ایرانی در ۲۴ساعت اول ماجرا بیشترین حجم از فعالیت خود را نه در اقناع مخاطب بر سر موضوع تروریستی بودن حادثه روز گذشته بغداد با زبانهای مختلف قرار میدهند که بیشتر ترجیح میدهند دست به مدیحهسرایی بپردازند؛ اتفاقی که جزو وظایف راهبردی رسانه در مواجهه با چنین رخدادهایی نیست. مدرسان علوم ارتباط در دنیا در نظریه رسانهای مشهور به CNN EFECT بر این مسئله تاکید دارند که در مواقع بحران و در هنگامهای که سیاستگذاران اصلی یک نظام سیاسی در اتخاذ یک تصمیم خاص برای مواجهه با بحران از خود تعلل نشان داده یا فکری برای انجام آن ندارند، این رسانهها هستند که میتوانند انجام این تصمیم را تسریع بخشند یا بهکل آن مقام را از انجام آن منصرف کنند. این تئوری بر این باور است که رسانه به پشتوانه افکارعمومی خود میتواند نگاه و نظر تصمیمگیران سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و منجر به تغییر جهت و اثر آن شود. در مواجهه با چنین مفهومی باید این سؤال را مکرر پرسید که در مقابل تلاش رسانههای فارسیزبان برای خنثیکردن اثر هیجانی حادثه شهادت سردار سلیمانی و حرکت بهسمت استفاده از گفتمان کاهش تنش، رسانههای ایرانی چه پیامی را از خود به مخاطبان ساطع میکنند. در مقابل حجم مخاطبانی که کماکان در شوک این اتفاق بزرگ خیره به صفحات گوشی تلفن همراه خود یا شبکههای تلویزیونی در انتظار خبری بزرگ در این زمینه هستند، رسانههای ایرانی جز خاطرهگویی و مرثیهسرایی و گاهی هم رجزخوانی چه تحفه دیگری برای مخاطب خود داشتهاند؟ آیا مخاطب ایرانی رسانههای ایرانی جز بیانات هیجانی، موضوعاتی ازجمله تحلیل و ارتقای دانش و سواد رسانهای را از زبان کارشناسانی با بیان و سلایق مختلف و به سان پاتکی در مقابل برنامه رسانهای غرب تدارک دیدهاند؟
فراموش نکنیم در مواجهه با پدیدههایی با این حجم مخاطبان رسانه همه از یک قدرت تحلیل و نیز حجم یکسان اطلاعات برخوردار نیستند؛ درعین حال تشنه خبر و تحلیلی که بتواند آنها را آرام کند. در چنین فضایی تنها بازتاب دادن پیامهایی کلی و یا گام برداشتن بر مسیر احساسات آنها نمیتواند تأثیر پیامرسانی رسانههای فارسی زبان خارج از ایران را خنثی کند.
خواست مردم ایران در مواجهه با پدیده شوم تروریسم دولتی آمریکا و پاسخ به این اتفاق را رسانههای ایرانی باید مبدل به یک خواست ملی نه در آیینه خود که در آیینه تمام مخاطبان حتی غیرفارسیزبان آنها کنند. این همان ضدحمله رسانهای است که باید سریعتر به خود شکل بگیرد. رسانه ایرانی در چنین شرایط باید با خروج از موقعیت راکد مرثیهسرایی به سمت تقویت و تهییج عمومی تودههای مخاطب و تجمیع آنها حول مفاهیم ملی و مبدل کردن آن به یک خواست ملی و اطلاعرسانی درباره آن به تمام دنیا قدم بردارند. این مصداق استفاده از تاکتیک و تکنیکهای رسانهای رسانههای معاند در مواجهه با خود آنهاست.
تعدد حضور چهرهها، کارشناسان، نظرات مختلف آنها و هدایت آنها به یک کانال و ارسال بیوقفه پیامی که خواست عمومی مردم را در تمام طبقات به نمایش میکشد نیز در همین راستا تعریف میشود. رسانه در چنین شرایطی است که میتواند خود را رکنی از باور مخاطب خود تصور و در جان او نفوذ کند.
رسانههای ایرانی در بزنگاهی که کمی بیش از ۴۸ساعت از آن میگذرد، رسالتی عمیق در تجمیع و تحکیم تودههای مردمی، بازسازی روحیه همدلی در میان مردم و تقویت وحدت عمومی داشته و دارند. برای نیل به این هدف باید با دور شدن از فضایی احساسی با منطق و استراتژی هوشمند، پیامی واحد و اقناعی به مسئولان داخلی و نیز مخاطبان غیرایرانی خود ارسال کنند و آنها را در قالب یک صدای واحد برای پذیرش مسئولیت انتقام سختی که به دنبال حوادث تروریستی اخیر در پیش است در موضع ضعف نسبت به خود قرار دهند.