دو قدم مانده به مهر کسی حریف یک کولهپشتی نیست!
تعداد بازدید : 2
آغاز غیر ایرانیِ فصل مدارس ایران
نویسنده : محمد عارف حبیبی / گروه ایران
اصلاً انگار مرغ همسایه همیشه برای ما غاز بوده چون حتی اگر برای مقایسه هم باشد همین بچهها وقتیکه بزرگتر میشوند و قدرت انتخاب هم پیدا میکنند هرگز کیف خود را با لوازمالتحریر دارا و سارا پر نمیکنند و دنبال همان تصاویر فانتزی هستند، همان هیجانهای کاذب که از ابرقهرمانهایی که روی کیف و لوازمالتحریرشان مانور میدهد به ارث میبرند.
البته این را میتوانی در ویترین فروشگاهها هم مشاهده کنی صاحبان فروشگاهها چه کوچک و چه بزرگ ترجیح میدهند که لوازمالتحریری توی ویترینهایشان بدرخشد که فروش بیشتری داشته باشد. آن موقع است که وقتی این کاراکترها به بچهها لبخند میزنند؛ میشوند جایگزین دارا و سارایی که حتی اگر بخندند کمرنگتر از آن است که بچهها را به وجد آورد.
جای شکایت هم نیست وقتی نتوانستهایم برای کودکانمان دارا و سارایی بسازیم که دوستش داشته باشند و به داشتههایمان افتخار کنیم مجبوریم به کیفها جامدادی و قلمهایی دلخوش کنیم که عکس جومونگ روی آن است.
حالا از آنهمه تبلیغی که برای عروسکهای وطنی شده جز تاروپودی پوسیده باقی نمانده است حالا بازار لوازمالتحریر آنقدر از باربیهای رنگارنگ پرشده که یکهتاز میدان رقابت شدهاند. بعید هم به نظر نمیرسد چون خیلی عادی است که بچهها چیزی را دوست داشته باشند که از آن لذت برده و چشمنوازتر است.
مشتریان این لوازم معتقدند جذابیت، تنوع، کیفیت و قیمت این اجناس در مقایسه با لوازمالتحریر ایرانی که کیفیت و کمیت کمتری دارند باعث روی آوردن به آنها شده است.
بماند که ما مردم را برای خرید کالای غیر ایرانی سرزنش میکنیم و میگوییم دارا و سارا بخرید تا باارزشها و فرهنگ ما منطق باشد اما برای جلب مشتری کاری نکردهایم.
گویی خون لوازمالتحریرهای کشورهای غربی یا همین سرزمین چشمبادامیها به دلیل رنگارنگ و متنوع بودن و به دلیل اینکه با نازلترین قیمت به دست مشتری میرسد، میتواند پررنگتر باشد.
محمود حسینی تولیدکننده نوشتافزار در این مورد اعتقاد دارد؛ جذابیت و رنگارنگی و تنوع حرف اول را میزند وقتیکه کالاهای ایرانی خریدار ندارد او هم ترجیح میدهد چیزی را بیاورد که بچهها دوست داشته باشند و عکس شرک یا مرد عنکبوتی داشته باشد: حتی خانمی آمده بود که ست کامل از لوازمالتحریری میخواست که عکس مرد عنکبوتی داشته باشد و من مجبور شدم از جاهای مختلف تهیه کنم برای آن خانم فرقی نداشت قیمتش کم شود یا زیاد فقط میخواست همه ست آنها را داشته باشد تا بچهاش را برای رفتن به مدرسه تشویق کند خیلیها میآیند و این نوع لوازمالتحریر را از من میخواهند من هم چیزی را میآورم که برایم سود داشته باشد وگرنه بیخیال کاسبی باید بشوم.
به گفته او شاید تنها 20 الی 30 درصد واردات کالاهای خارجی بهصورت قانونی وارد کشور شود و در حدود 80 درصد آن غیرقانونی یا قاچاق است.
این در حالی است که بازار در دستچینیهاست از لوازمالتحریر باربی یا شرک یا هرکدام از عکسهایی که بچهها در خیالشان با آن زندگی میکنند. انگار چشمبادامیها بهتر از خود ما یاد گرفتهاند که ذائقه دانش آموزان ما به چه شکل است. این را میتوانی در گفتههای فروشنده دیگری هم بهخوبی متوجه شوی به قول او وقتی چین میتواند به بهترین شکل دل بچهها و خانوادهها را در اول مهر به دست بیاورد ما کجای کاریم. تمام لوازمی که در فروشگاه محسن است چینی است حتی یکقلم جنس ایرانی هم ندارد. طرز چیدمان مغازهاش به شکلی است که میتوانی بهراحتی روی جلد رنگارنگ لوازمالتحریرها را ببینی انگار کف فروشگاهش را با کاشیهای کاغذی رنگی پوشاندهاند و شاید همین جذابیت باعث شده شلوغ باشد. اکثر لوازمی را که تهیه میکند از دبی میآورد. با خنده میگوید: بالاخره یکجوری ردشان میکنیم.
به گفته این جوان بازاری تنها کشورهایی مثل عراق، افغانستان و پاکستان هستند که مهمترین واردکنندگان لوازمالتحریر ایرانی هستند: خود ایرانیها لوازمالتحریری را انتخاب میکنند که رنگ و لعاب مشتریپسندتری دارند.
درعینحال به گفته نصر که خودش معلم است و همواره به بچهها هم توصیه میکند لوازمالتحریرهایی را انتخاب کنند که هم ازلحاظ بهداشتی و هم ازلحاظ فرهنگی به ما بخورد اما به گفته او باید در خصوص استفاده از کالای ایرانی فرهنگسازی بیشتر شود.
از طرفی مردم کالایی را میخرند که ارزان، متنوع و جذاب باشد و به غیر آن کاری ندارند. آنها دلایل خود را برای استقبال از کالاهای ارزانتر کمک به اقتصاد، همراه با زیبایی آنها عنوان کرده و میگویند: این مسئله همخوانی بیشتری با ذائقه و میل بچهها به درس خواندن داشته و شکل جذاب و متنوع آن رغبت دانش آموزان را برای درس خواندن افزایش میدهد.
از سویی دیگر مردم رغبتی برای تهیه لوازمالتحریر گران که تنوعی هم ندارد. ندارند.
در این میان برگزاری نمایشگاههای عرضه مستقیم کالا هم گویی نتوانسته با کالاهایی که معمولاً رنگ ایرانیتری به خود گرفتهاند دل شهروندان را به دست آورد و بازار را قبضه کند. اما تنها چیزی که حالا حرف اول را میزند تا دل مشتریها را قاپ بزند چشم آنهاست که به هری پاترهای روی جلدهای صدبرگ و 50 برگ مات میشود.
سردی شهروندان برای خرید و عدم استقبال آنان از نمایشگاههایی که هرساله در تمام نقاط کشور گذاشته میشود هم دیگر نه بوی مشمائی نو را دارد و نه نرمی پاککنهای سفید و تراشهای براق را.
شاید باید آنهمه نوستالژی را کنار گذاشت چون باگذشت روزهایی که مهر بود و همه لوازمالتحریر از تجربه مشترکی سخن میگفتند دیگر خبری نیست.
روزهایی که بچهها با یک جامدادی پارچهای که پر بود از گلدوزیهای نامنظم هم شاد میشدند. در آن روز از خودکارهای چند هزارتومانی و دفترچههای 200 برگ سیمی و خودکار استدلر خبری نبود در عوض میتوانستی با چند تا اسکناس دفترهای کاهی بخری که از بوی آن سالها نوستالژی داشته باشی و با همان چند تا اسکناس چند خانواده برای اول مهر نونوار میشدند.
اما حالا خانوادهها برای شکل دادن به خاطرات شیرین روزهای مدرسه فرزندانشان با دشواری روبهرو هستند. حالا برای نوستالژیهای کودکانمان باید دفترچه جومونگ و هری پاتر بخرند.
این روزها با روزهای کودکی ما خیلی فرق میکند وقتیکه بوی مهر دیگر مثل گذشته نیستانگار مهر دیگر بوی کاغذ کاهی نمیدهد.