یک تناقض جدی در عرصه حکمروایی ایران!
نویسنده : سامان سفالگر / گروه سیاست
«اگر به مسائل و مشکلات واقعی خود، پاسخهای غیرواقع بینانه بدهیم، فقط و فقط یکچیز انتظار ما را میکشد و آن، بحرانهای بزرگتر است. مسئلهای که بهویژه در شرایط کنونی بایستی به نحوی جدی از سوی سیاست سازان و جریانهای اصلی تصمیمساز در کشورمان موردتوجه قرار گیرد.»عرصه حکمروایی درکشورهای اقصی نقاط جهان، عرصهای پیچیده است که در قالب آن باید طیف متنوعی از متغیرها را دید و متناسب با آنها، برای اداره کشورها وبه ویژه ترسیم آیندهای روشن برای آنها، برنامه ریزی کرد. در واقع، درچهارچوب حوزه حکمروایی، بایستی نهایت استفاده را از ظرفیتهای داخلی و خارجی برد و روندی رو به رشد و پیشرفت را برای ملتها ایجاد کرد.کاری که بخش اعظم آن با همتِ نخبگان و چهرههای فرهیخته کشورهای گوناگون در حوزههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، امکان تحقق مییابد. با این حال، این مسائل صرفاً در حوزه تئوری و روی کاغذ مطرح میشوند و آنچه در میدان عمل اتفاق می افتد، در کشورهای مختلف جهان لزوماً یکسان نیست. به طورخاص در کشورمان ایران یکی از جلوههای عینی تناقض درحوزه حکمروایی و تدبیر امور در این حوزه این است که دولتهای مختلف درایران و سیاستمداران و اقتصاددانهای فعال درقالب آنها اقدام به ترسیم چشم اندازهایی میکنند، اما اساساً توجهی به زیرساختهای مورد نیاز جهت تحقق همان اهداف ندارند. این مساله موجب شده تا دولتهای گوناگون درایران، شعارهای زیبایی را در حوزه مثلاً اقتصادی بدهند با این حال درعمل، کاملاً در نقطه مقابل شعارها و برنامههای طرح شده از سوی خود حرکت کنند. به عنوان مثال، زمانی ما از رشد و توسعته اقتصادی کشور صحبت میکنیم با این حال به این نکته توجه نمیکنیم که اساساً این مهم در فضای خلأ امکان تحقق نمییابد و برای عملی شدنِ آن، بایستی کشورمان روابط خارجی خوب و متعادل و به دور از بحران با کشورهای اقصی نقاط جهان داشته باشد و یا به سمت حل چالشها و مشکلات اقتصادی پیشین خود حرکت کند تا راه برای ایجاد آیندهای روشن در عرصه اقتصادی برای کشور هموار شود.جالب اینجاست که دولتهای کشورمان در چند دهه اخیر نه تنها نتوانستهاند به نحو موثری با مشکلات گذشته مواجه شوند بلکه بعضاً خود با چالشهای جدیدتر و گستردهتری در حوزههای مختلف رو به رو شدهاند. شاید یک مثال عینی دیگر در تناقض ذکر شده در قالب مدل حکمروایی کشورمان این باشد که ما مدتی است اراده دولت جهت ایجاد برخی محدودیتهای درزمینه دسترسی به اینترنت باکیفیت را شاهدیم اما در همین فضا سخن ازاراده خود جهت تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی نیز میکنیم. آیا کشوری وجود دارد که بدون برخورداری از زیرساختهای ابتدایی اقتصاد دیجیتال، توانسته باشد رشد و پیشرفت چشمگیر اقتصادی را تجربه کند؟ در واقع وقتی برخی از افراد می گویند که ما باید شبیه به فلان کشور پیشرفته در حوزه اقتصادی شویم، آیا تحقق این دستاورد را در فضایی که مثلاً دسترسی به اینترنت در کشور محدود باشد و هزاران کسب و کار فعال در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتال آسیب دیده و یا ورشکست شده باشند، میبینند؟ از این رو، طرح شعارهای کلی در فضای معادلات سیاسی و اقتصادی کشورمان و بی توجهی به مقدمات و زیرساختهای لازم و حداقلی جهت تحقق آنها، همواره یکی ازموضوعات بوده که عرصه حکمروایی در کشورمان به شدت از آن آسیب دیده و در نوع خود تعمیق و تشدید بیشترِ مشکلات و بحرانها برای ایران را نیز سبب شده است. در این میان باید توجه داشت که اگر به مسائل و مشکلات واقعی خود، پاسخهای غیرواقع بینانه بدهیم، فقط و فقط یک چیز انتظارما را میکشد و آن، وقوع بحرانهای بزرگتر است. مساله ای که به ویژه در شرایط کنونی بایستی به نحوی جدی ازسوی سیاست سازان و جریانهای اصلی تصمیمساز در کشورمان مورد توجه قرار گیرد.