از مهمترین متحد استراتژیک آغاز میکنیم؛ از «روسیه» که در جریان اتفاقات پس از ترور سردار سلیمانی در عراق و توسط آمریکا، اظهارنظر چندان قاطعانه و صریحی نداشت و درواقع علنی در این باره موضع نگرفت و فقط در خبرها خواندیم که بیانیهای از سوی کرملین صادر شده و در این بیانیه آمده که رئیسجمهور روسیه با همتای فرانسوی خود در این باره صحبت کرده است و طبق این بیانیه، هر دو رئیسجمهور، در خصوص ترور سردار سلیمانی، اظهار نگرانی کردهاند.
پوتین موقعیت امروز خود در سوریه را مدیون سردار سلیمانی هم هست. به یاد بیاوریم که تنها چند ماه پس از دیدار سردار سلیمانی با رئیسجمهور روسیه، پوتین دستور ترسیم نخستین گامها برای دخالت روسیه در سوریه را صادر کرد و همچنان پس از گذشت چهار سال، روسیه از حضور نظامی ایران در سوریه دفاع میکند. آن روزها گفته میشد که شهید سلیمانی پوتین را برای حضور در آوردگاه سوریه مجاب و راضی کرده است و بر همین اساس عجیب نیست که رسانههای روسی
حامی دولت، بر شهرت سردار سلیمانی به عنوان یک قهرمان ایرانی در مبارزه با داعش و القاعده، تاکید کنند و البته طبیعی بود روسیه ترور سردار را محکوم میکند چون پوتین از حملهای که به رهبری آمریکا برای تغییر نظامهای جهان شروع شده، نگران است و بیم آن را دارد که نوبت به خود روسیه نیز برسد. شهادت سردار سلیمانی همان قدر که برای ما غافلگیرکننده و ناگهانی بود، برای کرملین هم بود. روسها به منافع خود بیش از هرچیز دیگری اهمیت میدهند. طبیعی هم هست. درحال حاضر هدف مشترک جغرافیایی سیاسی بین روسیه و ایران، کاهش نفوذ آمریکاست و همین هدف، این دو را متحد نگاه میدارد و همه اختلافات تاکتیکی هم باعث نمی شود این رابطه فعلاً چندان خدشهدار شود. پس روسیه فعلاً در سنگر ایران و در محور ایرانی-سوری میماند و البته «پوتین» همچنان از اتخاذ مواضع علنی و صریح درباره رابطه ایران و آمریکا خودداری میکند!
و اما «چین»؛ موضوع ساده است. پکن نه حاضر است از تهران دست بکشد، نه اینکه به خاطر ایران، با آمریکا دربیفتد. با ایران و به ویژه بازار ایران که رابطه دیرینه دارند و با آمریکا هم به تازگی از دل یک مناقشه تجاری سنگین، رو به صلح و آشتی آوردهاند، اما تنش میان ایران و آمریکا برای چینیها اصلاً عاقبت خوشی ندارد. شاید روسها تأمین منافع و مصالح خود را در نزاع پایدار و همیشگی ایران با عربستان یا آمریکا و... در منطقه ببینند و خیلی هم مایل به حل اختلافات نباشند، اما داستان چینیها فرق میکند. بر اساس گزارشها اقتصاد چین در هفتهای که گذشت کمترین رشد سالیانه خودش طی ۳۰ سال اخیر را تجربه کرد، اتفاقی که حتی در اوج جنگ تجاری پکن و واشنگتن هم سابقه نداشت و باعث شد تا تحلیلگران در مورد احتمال تأثیر تنشهای خاورمیانه بر اقتصاد چین هشدار دهند. ایران برای چین «بسیار مهم» است. چین بزرگترین وارد کننده نفت در جهان است و در زیرساختهای منطقه هم سرمایهگذاری گستردهای داشته و تشدید تنش در روابط آمریکا و ایران تهدیدهای جدی برای امنیت اقتصادی چین خواهد داشت. ایران به لحاظ امنیت انرژی و قرار گرفتن در مسیر ابتکار کمربند جاده ابریشم جدید از نظر استراتژیک هم برای چین مهم است و فقط موضوع نفت نیست هرچند آمارها میگوید واردات نفت خام چین از ایران از ۶۵۰ هزار بشکه در روز به طور میانگین به ۱۴۰ هزار بشکه رسید و همین موضوع باعث شد چین میزان واردات نفت از عربستان را افزایش بدهد و عربستان تبدیل به شریک تجاری پکن شود، اما چین با ازدست دادن ایران، فرصت صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری در کشورمان را هم از دست میدهد. و در آن سوی این معادله؛ آمریکا قرار دارد که چینیها قرار است فاز اول توافق تجاری با این کشور را استارت بزنند و به دلیل شکل خاص روابط سیاسی و تجاری آمریکا و چین، پکن دوست ندارد به خاطر ایران با واشنگتن در بیفتد.
چشم بادامیهای شرق آسیا هم مثل عمانیها کار سختی در برقراری توازن در رابطه میان تهران-واشنگتن دارند. هم ایران را میخواهند و هم آمریکا ولی شاید درنهایت مجبور شوند دست به یک انتخاب بزنند و البته برای چینیها هم اولویت، منافع ملیشان است.