کمال اطهاری درگفتوگو با «نسلفردا» مطرح کرد:
تعداد بازدید : 2
نظام بانکی و مالی، زمینگیر رانت است!
آقای احمدینژاد زمانیکه دولت را تحویل آقای روحانی داد، نرخ رشد اقتصادی ایران به 8/6- رسیده بود و اقتصاد در وضعیت نامطلوبی قرارداشت. درواقع مجموعه سیاستگذاریهای نظام سیاسی و اقتصادی کشور در طول سالهای گذشته درگیر پرونده هستهای بوده است. براساس تحریمهای بینالمللی که علیه برنامه هستهای ایران صورت گرفت، میزان فروش نفت به شکل قابل توجهی سقوط کرد. پیامد کاهش میزان فروش نفت، پایین آمدن نرخ رشد اقتصادی بود. البته باید توجه داشت که در این زمینه با برخی سوءمدیریتها نیز مواجه بودیم؛ بنابراین آقای روحانی وارث نابهسامانیهای اقتصادی از دولت گذشته بود. کمال اطهاری، اقتصاددان برای تحلیل و بررسی فرصتها و چالشهای اقتصادی پیش رو با «نسلفردا» گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید:
نویسنده : لیلا کاظمی
وضعیت اقتصادی دولت حسن روحانی تا چه حد تحت تأثیر دولتهای گذشته قرارداشته است؟ آیا برخی عدمموفقیتها به عملکرد دولت یازدهم ارتباط پیدا میکند؟
وضعیت اقتصادی ایران ناشی از عدم وجود دستگاه نظری درباره اقتصاد توسعه است. این دستگاه نظری درهیئت دولت و حتی هیئت حاکمه وجودندارد. عدم وجود این دستگاه نظری، ضعف اساسی است که اکنون در اقتصادایران حاکم است. دولت از حیث وجوه سیاسی موفق عمل کرد؛ حتی عملکرد دولت در این زمینه شباهت زیادی به عملکرد آقای هاشمی دارد. ایشان در حوزه سیاسی از جمله در پایان دادن به جنگ تحمیلی موفق عمل کرد؛ اما از حیث اقتصادی کاملاً ناموفق بود و ضعف دستگاه نظری از آن زمان تاکنون تداوم داشت. بازیگران اصلی اقتصاد به تدریج و در طول زمان به سمت رانتجویی رانده شدند و این افراد فشارهای فراوانی به دولتها برای ادامه این روند وارد میسازند و هرکدام از اینها به نوعی در پی استقلال اقتصادی هستند که این استقلال اقتصادی آنان، استقلال از جامعه است؛ درواقع آنان میکوشند از رانت نفت منفعت بیشتری به دست آورند. همان طورکه مشاهده میشود بعد از مطرح شدن این وجوه مستغلات رانتی در اقتصادشهری به خصوص کلان شهرها باعث شد نظام بانکی و مالی ما زمین گیر رانت شود و جلوه بارز این رانتجویی این است که نظام بانکی درباره کاهش سود تسهیلاتی مقاومت میکند؛ زیرا اکثر منافع در حوزه مستغلات زمینگیر شد و چارهای ندارد که برای یک گردش حداقلی، سود بالایی را به صاحبان پساندازها پیشنهادکند. این امر موجب توقف رشد بخش مولد اقتصادشد. بنابراین با این شیوه کنونی، اقتصاد ایران نمیتواند از بحرانی که گریبانگیر آن است، خارج شود. فشارتحریمها نیز وجوددارد، اما بدتر از فشارتحریمها این است که اقتصاد ایران نمیداند باید به کجا برود و چگونه اقتصاددانش را جایگزین اقتصادرانتی کند! به نظر نمیرسد مسیر عبور از این مسائل روشن باشد. به همین ترتیب دولت با اندک منابعی که دارد، نقش یک آتشنشان را بازی میکند؛ یعنی هرکجا بحرانی رخ دهد، منابع خود را در آن حوزه مصرف میکند بدون اینکه آن اولویتبندی شایسته برای بخشهای پیشرو اقتصادی تعریف و تبیین شده باشد. بدین ترتیب این منابع محدود کشور به هدر میرود.
کشورهایی از جمله هند و برزیل درگذشته با بحرانهای اقتصادی زیادی مواجه بودند، اما توانستند از این وضعیت عبورکنند؛ لیکن ایران همچنان در وضعیت بحرانی به سر میبرد. چرا؟
اقتصادهای زیادی وجودداشتند که با شرایط ما روبه رو بودند و راه نجات آنها دراقتصاد توسعه کاملاً مستند است؛ وقتی توانستند بخشهای پیشرو خود را تعیین و منابع اندکشان را در راه موتور اصلی اقتصاد و بخش پیشران آن هزینه کنند، موفق شدند از بحران خارج شوند. به عنوان مثال تجربه هند و برزیل قابل ذکراست. اقتصاد برزیل با تورم 500 درصد در سال مواجه بود که این میزان نرخ تورم در سال قابل تصور نیست و بدهی خارجی این کشور 5/1 برابر تولید ناخالص این کشور بود؛ اما توانست از این بحران عبورکند به دلیل اینکه اقتصاددانان ورزیدهای در حوزه توسعه داشت و با کمک آنان توانست این وضعیت را سامان بخشد و معجزه اقتصادی خود را رقم زند. هند نیز اینگونه بود؛ کشور فقیری که منابع بسیار محدودی داشت ولی موفق شد مسیر توسعه را بیابد. به نظر میرسد برخی از جناحهای مختلف ما اصلاً تمایل ندارند وارد جهان مدرن شوند؛ چراکه انحصارات رانتی خود را بیشتر از منافع ملی دوست دارند. اصلاحطلبانی که میخواهند وارد جهان مدرن شوند نیز نمیدانند چگونه به اقتصادمدرن ورود کنند. بااین وجود هر دو، یک خصیصه بارز دارند، خودداناپنداری! و این خصیصه مانع اصلی است برای اینکه بتوانند از تجربه جهانی برای توسعه استفاده کنند. از سرمایههای خارجی دعوت میکنند، اما چرا از اقتصاددانان توسعه دعوت به عمل نمیآید؟ درحالی که آنان مستقلتر هستند و به قول یکی از اقتصاددانان بزرگ توسعه «کمیابترین عامل برای توسعه دانش محسوب میشوند.» بنابراین متوجه نیستند که کمیابترین عامل برای توسعه، دانش است، نه سرمایه! اینکه ما در طول این چهار دهه یک همایش بزرگ با حضور اقتصاددانان توسعه برگزار نکرده ایم، به معنای خود داناپنداری است. اینکه اکنون چین از حیث اقتصادی به گارگاه صنعتی جهان تبدیل شد به این دلیل است که حزب حاکم کمونیست این کشور که غرورش از ایدئولوگهای کشورما کمتر نیست، از اقتصاددانان توسعه دعوت کرد تا بتوانند اصلاحات خود را رقم بزنند و از دانش جهانی استفاده کنند. قابل ذکر است، هرچند تصمیمات دولت قبلی کاملاً فردی بود اما دولت کنونی، به صورت ائتلاف حاکم، یک جمع محدودی هستند که یکدیگر را تائید میکنند و میپندارند تمام رازهای توسعه اقتصادی را میدانند. تا زمانی که این منش و بینش وجودداشته باشد، توسعه اقتصادی در ایران رخ نخواهدداد. به قول «داگلاس نورث»، دولت سازمانِ سازمانهاست، اما در چهل سال گذشته وجه غالبِ ائتلاف مسلط، از یکسو به موجب انحصارطلبی سیاسی و در نتیجه تشکل هراسی، اجازه شکلگیری سازمانهای سیاسی، صنفی و فرهنگی مستقل را نداد و از سوی دیگر به دلیل انحصارطلبی اقتصادی، انزواجویی اقتصادی را با عدم اجازه به رقابت اقتصادی توأم کرده است. پدیده احمدینژاد هم اوج این انحصارطلبیها بود؛ زیرا فکر میکرد خودش تنها یک سازمان است و حتی سازمان برنامه را که تحت امر خودش بود نیز تاب نمیآورد! دولت روحانی هم هنوز سازمانِ سازمانها نیست و مسیر تبدیل شدن به آن را نمیداند؛ به علاوه برای پیمودن این مسیر مواجه با انحصار طلبان داخلی و خارجی (آمریکا، اسرائیل و عربستان) است.
چرا شکاف طبقاتی در جامعه ما طی دو دهه اخیر به اوج خود رسیده است و روز به روز عمیقتر میشود؟
600 میلیارد دلار در دولت قبلی بر باد رفت و تعداد زیادی از پروژهها نیمه تمام رهاشد که اکنون دولت نمیداند با آنها چه کند؛ چون در آن دوره این پول هنگفت خرج میشد، به نظر برخی مردم میرسید وضعیت معیشتیشان خوبتر شده؛ درحالی که اقتصاددانان میدانستند که آن وضعیت یعنی انفجار و سقوط! دولت کنونی توانست از سقوط پیوسته اقتصادجلوگیری کند اما نمیداند باید به کجا رود. بنابراین از این حیث است که به گمان بنده، شکاف طبقاتی بدتر و بیشتر شد. در دوره آقای احمدینژاد وقتی تورم به 40 درصد رسید، در واقع شکاف طبقاتی تشدید شد. یارانهای که دولت به مردم پرداخت، بعد از مدتی بیارزش شد و اکنون این بیارزشی، خود را با شدت بیشتری نشان میدهد و عوارض دیگر آن را نیز در اقتصاد شاهدهستیم که انحصارطلبان میکوشند آن را تقصیر دولت کنونی نشان دهند؛ در حالی که آن دولت انحصارطلب مثل آن 600 میلیارد دلاری که به هدرداد، به همان نسبت هم قدرت جامعه ایران را در سطح بین المللی به هدر داد. اکنون این قدرت از لحاظ بینالمللی احیا شد، اما برنامه اقتصادی لازم برای توسعه وجودندارد؛ یک دلیل آن فشارهای شدیدی است که رانتخواران برای آن انحصاراتی که درآن دوره به شدت شکل گرفت، به اقتصاد وارد میکنند و حاضر نیستند به سمت بخش مولد حرکت کنند. آنان زمانی که درباره اقتصاد ایران سخن میگویند، در واقع از اقتصاد ایران حرفی نمیزنند؛ بلکه درخصوص تداوم رانت صحبت میکنند و دولت را مورد نقد قرار میدهند؛ به همین دلیل انتقادات آنان سازنده نیست. از سوی دیگر در حالی که جناحهای مختلف دانشگاهها، مؤسسات و بودجههای پژوهشی را در اختیار داشتهاند، تا اکنون برنامه توسعهای از سوی آنان ارائه نشده است. باید بررسی شود که چرا دانشگاههای ما تنها مدارک تو خالی تولید کردهاند و تغییر و تحولاتی که در دانشگاه صورت میگیرد به جای آنکه بتواند دانش توسعه را برای ایران به ارمغان آورد، مدرکهای تو خالی برای جامعه به همراه دارد. اگر یک دانشگاه مستقل وجودداشت که میتوانستند اندیشههای خود را ارائه دهند، مؤثر وراهگشا بود. ریشههای اندیشههای خلاق ایران به خاطر فشارهای سیاسی دردانشگاهها و بوروکراسی (مانند انحلال سازمان برنامه و بودجه) خشکیده است و ثمرهاش نه تنها در دوره اندیشه توسعه بارورتر نشد، بلکه اندیشه توسعه نیز سرکوب شد. خوشبختانه در این دوره دولت توانست کشور را از سقوط و سرکوب نجات دهد و در شعارهای خود نیز مطرح کرد که نباید به عقب بازگردیم. باید تلاش شود که با استفاده از دانش جهانی، راه جلو رفتن را بیابیم. به نظر من دولت کنونی قابلیت بیشتری نسبت به دولتهای قبلی برای پیمودن مسیر توسعه دارد. امیدواریم این اقدامات انجام شود چون گزینه دیگری پیش روی دولت وجود ندارد جز اینکه مسیر توسعه را بپیماید.
آیا فساد گسترده اقتصاد به دلیل نوع سیاستگذاریهای اقتصادی شکل گرفته است؟
در اقتصاد توسعه میگویند: دولتی که بخواهد از جامعه مستقل شود و انحصار سازمانهای اقتصادی را بهدست گیرد، دچار نوعی فساد و درنهایت غارتگری میشود؛ بهخصوص که نظامیان بخواهند از دولت و جامعه مستقل گردند. وقتی دولت، انحصار سازمانهای متکثر و سیاسی را به دست میگیرد، فساد سیستماتیک بروز پیدا میکند. وقتی جنبش اصلاحات درحال بالغ شدن بود و این بلوغ یعنی جامعه متکثرتر و دارای سازمانهای مستقل میشود، متکثرشدن یعنی استفاده از خردجمعی در اقتصاد است و خردجمعی یعنی انواع و اقسام رقابتها بین سازمانها وجود دارد؛ بدین ترتیب خِرد توسعه پرورش پیدا میکند. دولت اصلاحات در حال رسیدن به این بلوغ بود که به دنبال آن آمریکا احساس خطرکرد و درنتیجه به همراه اسرائیل اذعان داشتند ایران محور شرارت است. خوشبختانه جامعه ما دوباره بلوغ را در دستورکار قرارداد و دولت هم میخواهد همان مسیر را بپیماید. توسعه با تکثر سازمانها به دست میآید نه با انحصار! دولت کنونی تکثر را در دستورکار خود قرارداده است اما جناحهای انحصارطلب مانع تکثر درسیاست و اقتصاد میشوند. انحصارطلبان سیاسی و اقتصادی عاملان فساد هستند.
دولت آقای روحانی مدعی جذب سرمایه گذاری خارجی بود. به نظرشما آیا دولت در زمینه جذب سرمایه گذاریها موفق عمل کرده است؟
مسلماً نمیتواند موفق عمل کند؛ چراکه اسیر سیاستهای شتابزده و پرخاشجویانه دولت قبلی بوده است. این سیاستها اجازه نمیدهد سیستم اقتصادی پیشرفت کند. به هرصورت هیچ دولتی مطرح نمیکند که هیچ کاری نکرده است و نباید هم چنین گوید؛ اما اصحاب رسانه، صاحب نظران و تحلیلگران نباید فقط به حرفهای روزمره دولتها توجه کنند، زیرا نمیتوانند برای توسعه کشور سیاست و تحلیلی ارائه دهند. همین بیماری که امروز مطبوعات ما گرفتار آن شد؛ یا تحسین میکنند یا تکذیب! جناحها و دانشگاهها تاکنون یک حرف توسعهای قابل حساب مطرح نکردهاند و مدام برای یکدیگر شاخ و شانه میکشند. این به چه معناست؟ سازمانهای انحصاری که رانت نفت، ساختمان و اقتصاد ایران دراختیار آنها بوده است، چرا هر روز تنها درباره موضوعاتی چون فیش حقوقی و برجام بحث میکنند؟ در طول سالهایی که اقتصاد در اختیار آنان بود، یک موسسه پژوهشی- اقتصادی مستقل درخصوص اقتصاد توسعه تأسیس نکردند؟ مگر نباید با استفاده از اقتصاد توسعه، کشور ما اداره شود؟ تاکنون متوجه نشدهاند که از طریق مؤسسات پژوهشی باید الگوی اقتصاد توسعه درونزا عرضه میکردند؟ اگر متوجه نشدهاند نباید حکومت کنند!
راهکار عبور دولت آقای روحانی از چالشهای پیش روی اقتصادی چیست؟
دولت آقای روحانی، عصای موسی ندارد که معجزه کند! شرط اول، جناحهای انحصارطلب اجازه دهند مسیر اصلاحات بدون مینگذاری سرراه دولت پیموده شود. دوم اینکه دولت میتواند از خردجمعی داخلی و دانش توسعه جهانی به شکل عینی بهره گیرد، تا بدین ترتیب بتواند نهادسازیهای لازم را برای توسعه انجام دهد. در دوره اول دولت آقای روحانی نیز مطرح کردم که اول دولت باید نهادسازی لازم را در دستور کار قراربدهد. مثلاً میخواهیم اقتصاددانش داشته باشیم اقتصاددانش نیاز به نهادسازیهایی دارد که کسانی چون من بارها گفتهاند. اقدام ضروری دیگر این است که به طور پیوسته، همایشهای بزرگ و کوچک با حضور اقتصاددانان توسعه برگزارکنیم. البته باید تمام اعضای هیئت حاکمه در این همایشها شرکت کنند و بعد از آن اجازه یابند که برای جلب سرمایه، خارجیان را دعوت کنند یا به خارج بروند! باید گفتمان توسعهای در ایران در دستورکار قرارگیرد که این جنجال سازی سیاسی را تحتالشعاع قراردهد. آنچه مسلم است دولت و کارشناسان کشور ما از هوش لازم برخوردارهستند؛ بدین تریب این گفتمان میتواند منجر به پیداکردن مسیر توسعه شود.