با اخبار تلخ هواشناسی آغاز شد. اخباری که البته از قبل دربارهاش هشدار داده بودند اما مسئولان طبق معمول سر بزنگاه «غافلگیر شدند»!
بارشهای بی سابقه در برخی استانهای کشور همچون خوزستان و لرستان، آواری از گل و لای بر سر خانوادههایی ریخت که ابتدای سال مجبور شدند بنا به دستور همان «غافلگیرشدگان» خانه و زندگی خود را در میان سیل رها کرده و به جایی «امن» بروند. جایی که البته نمیدانستند کجاست! مسئولان فقط میگفتند خانههای خود را ترک کنید والبته تصورش را هم نمیکردیم چندماه بعد، همان مسئولان اصرار و التماس کنند که «در خانه بمانیم.»
سیل تلفات جانی هم داشت و خسارات مالیاش هم آنچنان زیاد و کمرشکن بود که بسیاری از خانوادههای سیل زده در آخرین روزهای سال هنوز نتوانستهاند کمر راست کنند.
به لیست بلایای طبیعی و غیر طبیعی امسال که با سیل شروع شد، آتش سوزی جنگلهای شمال، ارسباران در آذربایجان شرقی و زاگرس در تابستان، کشف انبوه دستگاههای بیت کوین در استانها، آلودگی هوای کلان شهرها و در نتیجه تعطیلی گاه و بی گاه مدارس، مرگ گروهی در برخی استانها در پی مصرف مشروبات الکلی دست ساز در مردادماه، ازدواج پر سر و صدای دختر ۱۱ ساله با پسر ۲۲ ساله در کهگیلویه و بویراحمد و خودسوزی «دخترآبی» زاده چهارمحال و بختیاری در اعتراض به دستگیری و محکومیت خود به زندان برای تلاش به منظور ورود به ورزشگاه در شهریور امسال را اضافه کنید که این فقط اشارهای گذرا به برخی از ماجراهای شش ماه اول است. ماجراهایی که در شبکههای اجتماعی بسیار پرسر و صدا شد و حداقل برای مدتی موج گستردهای را ساخت که خوراک تبلیغات برای آن سوی آبیها و موج سواری سلبریتی ها در این طرف آب و واکنشهای مختلف از سوی مسئولان و البته نظاره گر بودن مردم را به دنبال داشت. مردمی که هاج و واج مانده بودند که چرا اتفاقات تلخ در این کشور تمامی ندارد و چرا هیچ مسئولی هیچ وقت نمیپذیرد که شاید این تعلل و بی کفایتی و نالایقی آنهاست که باعث میشود حتی «رحمت» خدا هم تبدیل به «نقمت» در ایران ما شود.
به این شش ماهی که از آن سخن گفتیم و تازه نیمه اول سال بود، تحریمهای آمریکا را هم اضافه کنید. تحریمها که از زمان خروج ایالات متحده از برجام شدت بیشتری به خود گرفت، روز به روز گستردهتر و شدیدتر شد تا در ماههای پایانی امسال دیگر رسماً چیزی برای تحریم در ایران نمانده بود و ترامپ مجبور بود تحریمهای قبلی را تمدید کند!
ایران ناامید از همراهی اروپا و مطمئن از سنگ اندازی های آمریکا تصمیم به شروع کاهش تعهدات برجامی گرفت و تا گام پنجم هم پیش رفت. و از اینجا بود که فاز بعدی از دشواریهای اقتصادی استارت خورد. خروج تدریجی ایران از برجام، بروز تحریمها و در نتیجه نوسانات قیمت ارز و افزایش قیمت انرژی و کالاها از جمله بنزین اگر چه مردم را در سراسر کشور به کما نبرد اما شوک همراه با خستگی روح و جسم آنان را به همراه داشت، و این لیستی از سیاهه اقتصادی در نیمه دوم سال 98 بود که روزهای عجیب و غریب و شاید کمتردیده شده را برای مردم و مملکت رقم زد.
برخی کارشناسان اقتصادی و سیاسی، پیشبینی کرده بودند که ایرانیها در سال ۹۸ سال سختی از نظر اقتصادی و سیاسی تجربه میکنند، اما شاید هرگز تصور نمیکردند نیمه دوم سال ۹۸ با حوادث ریز و درشتش نفسها را در سینه حبس کند و به طرز باور نکردنی سردار سلیمانی را از دست بدهند.
در آخر هم کرونا به جانشان بیفتد و اسفند پرهیاهو با شوق خرید و برنامه ریزی برای سفرهای نوروزی و دید و بازدیدهای عید جایش را به خانه نشینی همراه با وسواس شست و شوی دستها بدهد.
ایران تا قبل از برداشتن گامهای سوم به بعد از کاهش تدریجی تعهدات برجامی شاید هنوز این امید را داشت که اروپا شاید تحت تأثیر گامهای ایران خودی نشان داده و از همراهی آمریکا دست برداشته و به تعهدات خود عمل کند و لااقل از دیگ اینستکس آبی بجوشد و بخاری برایمان بلند شود که خب نشد. اروپا همچنان و همچنان وعدههایی داد که به آن عمل نکرد تا از برجام عملاً و رسماً جز نامی و نشانی محو باقی نماند و روح و جسمش با هم به فنا رفته باشد!
تنها واکنش اروپاییها پس از برداشتن گامهای کاهش تعهدات توسط ایران، «ابراز نگرانی» و بعضاً «محکوم کردن» از سوی برخی دولتها از جمله فرانسه بود.
وزارت خارجه فرانسه در واکنش به اعلام رسمی گامها و اقدامات هستهای جدید در ایران، تهران را متهم به نقض توافق هستهای کرد. فرانسه در ارتباط با راهاندازی زنجیره سانتریفیوژهای نسل ششم توسط سازمان انرژی اتمی ایران هم از تهران خواست تا در تصمیم خود تجدید نظر کند.
امانوئل ماکرون در حالی نسبت به آنچه آن را «تغییر ژرف» در موضع ایران در قبال برجام میخواند، ابراز نگرانی کرد که در تمام مدتی که آمریکا از برجام خارج شد تا زمانی که ایران گامها را استارت زد، کاخ الیزه سینوسی وار در رابطه با تعهدات خودش در این توافق عمل کرد و هربار شاهد اتخاذ مواضع گوناگون و ضد و نقیض و عجیب و غریب از سوی فرانسویها بودیم. ماکرون البته در مقطعی از زمان تلاش کرد تا خود را به عنوان «سلبریتی سیاست» در دنیا معرفی کند و تلاش زیادی هم کرد تا شاید بتواند میان روحانی و ترامپ ترتیب دیداری را بدهد. تلاشهایی که تا راهروهای سازمان ملل در نشست هرساله مجمع عمومی این سازمان هم کشیده شد و ماکرون همراه با بوریس جانسون با رییس جمهور کشورمان ملاقات کردند و رایزنیها برای ترتیب ملاقات ادامه پیدا کرد اما در نهایت راه به جایی نبرد.
روحانی شرط نشستن پشت میز مذاکره با ترامپ را لغو تمامی تحریمها در مرحله اول عنوان کرد. ترامپ اما نپذیرفت و با این حال در تمام یک سال گذشته هربار توئیتی درباره ابراز تمایل برای مذاکره با ایران منتشر کرد. توئیت هایی که البته پس از وقایع آبان رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و رییس جمهور آمریکا در قامت مدعی حقوق مردم ایران (!) اعلام کرد پشت ملت ایستاده است!
اما آنچه نیمه دوم سال را پر تب و تاب کرد، یک اتفاق بنزینی بود و ماجراهای تلخی که پس از آن روی داد. تحریمها و فشارهای آمریکا (و صدالبته مدیریت اشتباه مدیران جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف) شرایط سختی را برای مردم رقم زده بود.
تحریمهای سنگینی که فروش نفت ایران را تقریباً به صفر رساند و کار به جایی رسید که معاون اول رییس جمهور رسماً اعلام کرد دیگر حتی دوستان ایران هم نفت کشورمان را نمیخرند تا مشخص شود سیاست فشار حداکثری و کارزاری که ایالات متحده در همین راستا بر علیه کشورمان در دنیا به راه انداخت، تا حدود زیادی جواب داده است. فشاری که بار اصلی تحمل آن بر دوش مردمی بود که ترامپ مدعی بود به خاطر آنها این کارزار را به راه انداخته است! وابستگی و اتکا اقتصاد ایران به نفت هم حالا عواقب خود را نشان میداد؛ عیانتر و عریانتر از هرزمان دیگری. حالا که دیگر دوستان هم نفت ایران را نمیخریدند و گفته میشد دولت با کسری بودجه سنگینی هم روبرو شده است.
اما ناآرامیهای نیمه دوم سال 98 از پاییز آغاز شد. ناآرامیهایی که از شنیدن یک خبر شوکه کننده در بامداد یک جمعه پاییزی آرام آرام استارت خورد و در کمتر از 24 ساعت اوج گرفت.
آشوب هایی که منجر به رخ دادن حوادثی تلخ در ایران شد تا جایی که برای اولین بار مسئولان اینترنت کل کشور را قطع کرده و اخبار مربوط به این آشوب ها تیتر یک بسیاری از رسانههای دنیا شد. رسانههایی که البته مدعی بودند با توجه به قطعی اینترنت در ایران، موج عظیمی از سرکوبها در سکوت خبری در ایران رخ
داده است.
آشوب هایی که با خسارات جانی و مالی روبرو شد اما با گذشت بیش از چهارماه هیچ آمار رسمی از کشته شدگان حوادث آبان منتشر نشد تا برخی رسانههای فارسی زبان با استفاده از همین سکوت، حسابی مانور داده و مدعی کشتههای چندهزار نفری بشوند.
خبرگزاری رویترز هم در گزارشی مدعی شد حداقل 2000 نفر در حوادث آبان به دست نیروهای امنیتی و انتظامی کشته شدهاند. خبری که البته هیچ مقام مسئولی در کشورمان آن را تأیید نکرد ولی هیچ مقام مسئولی هم مسئولیت اعلام آمار دقیق کشته شدهها را بر عهده نگرفت.
رییس جمهور به عنوان رییس شورای عالی امنیت ملی حتی مسئولیت گرانی بنزین و اعلام آن را هم که گفته شد مصوب سران سه قوه بوده بر گردن نگرفت و کمی بعد از اعلام این خبر و در حالی که اوضاع ایران هنوز متأثر از این آشوب ها بود، با خنده گفت: «خودم هم صبح جمعه خبردار شدم.»
جملهای که به کلیدواژهای برای انتقادات تند و تیز علیه رییس جمهور هم مطرح شد و بعدترها به ادبیات طنازانه و شوخیهای مجازی سیاست ایران در شبکههای مجازی هم راه پیدا کرد.
بنزین ناگهان سه برابر شد و کیفیت آن هم همچنان محل چالش بود. کیفیتی که به عنوان یکی از عوامل اصلی آلودگی هوا مطرح بود و هست و وزارت نفت هم زیر بار آن نمیرفت. آلودگی هوا در نیمه دوم سال اوج گرفت و تعطیلی مدام مدارس و آموزش کشور را هم به دنبال داشت. در رابطه با آلودگی هوا هم این گمانه و شایعه مطرح بود که رقم اصلی و واقعی آلودگی اعلام نمیشود و باز هم «مردم» مقصر شناخته شدند. مردمی که با خودرو به خیابانها میآمدند. کمی بعد اما وقتی ماجرای کرونا پیش آمد و خیابانها خلوت شد، باز هم آلودگی هوا جولان میداد تا مشخص شود مساله مردم و خودروها نیستند و علت اصلی را باید جای دیگر و یا شاید جاهای دیگری جست و جو کرد!
اما در کنار مسائل اقتصادی و گرانی و گلایهها، امسال موجی از تصادفات مرگبار زنجیره وار اتوبوسها در استانهای مختلف، زلزلههای مرگبار در آذربایجان شرقی و غربی و بارش بی سابقه برف گیلان و سیلابهای خانه خراب کن در مازندران و لرستان و سیستان و بلوچستان را داشتیم.
سیلابهای شمال و سیستان واقعاً خانه خراب کن بود و خسارات زیادی هم به بار آورد. در بحران این سیلاب بود که بار دیگر بی کفایتیها و کمبودها مشخص شد. مدیرانی که باز هم میگفتند «غافلگیر شدهاند.» تماشای تصاویر مردم محروم بویژه در سیستان و بلوچستان که همان اندک سرمایه خود را نیز از دست داده بودند، خراش عمیقی بر جان و تن و قلب آدمی میانداخت و افسوس و حسرت فراوان به دنبال داشت. مردمی که باز هم پس از مدتی فراموش شدند و خودشان ماند و غمهایشان.
اما در نیمه دوم سال برخی اتفاقات فانتزی تر هم داشتیم! مثل آلودگی کیکها و کلوچهها به قرص در استانهای مختلف که دست آخر معلوم نشد ماجرا چه بود! و ضد و نقیض گویی ها در این باره هم زیاد بود.
یا ماجرای ایدز در یکی از روستاها در لردگان که موج خبری عظیمی به راه انداخت. گروهی از ساکنان این روستا مدعی شدند به خاطر تزریق سرنگ مشترک آلوده توسط یکی از بهیاران خانه بهداشت همگی به ایدز مبتلا شدهاند که خب این موضوع هم با ضد و نقیض گویی هایی از سوی مسئولان همراه شد و پس از مدتی هم تب و تاب آن فروکش کرد و مردم ساده دل روستا باقی ماندند با باغهایی پر از میوه که روی دستشان مانده بود و نانهایی که کسی نمیخرید و رفت و آمدی که قطع شده بود چون کسی جرئت نمیکرد نزدیکشان شود!
اما بدون شک یکی از مهمترین وقایع سال 98 شهادت سردار قاسم سلیمانی بود. فرمانده سپاه قدس که ناجوانمردانه به دست آمریکا در نزدیکی فرودگاه بغداد ترورشد و نه تنها ایران که جهان مقاومت را در شوک و بهتی عظیم فروبرد.
حادثهای که ایران را تکان داد و جلوهای پرشور از وحدت ایرانیها در تشییع فرمانده قلبشان را به نمایش گذاشت. پیکر پاک سردار در شهرهای مختلفی از جمله اهواز و قم و مشهد و در نهایت تهران و کرمان روی دست میلیونها ایرانی تشییع و در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.
کشته شدن بیش از 60 تن در مراسم تشییع حاج قاسم و زدن پایگاه نظامی آمریکا در عراق (عین الاسد) توسط موشکهای ایرانی از دیگر اتفاقات خبرساز در روزهای پس از شهادت سپهبد شهید سلیمانی بود.
حمله موشکی به عین الاسد همزمان با مراسم خاکسپاری سردار در کرمان صورت گرفت که تلفاتی هم برای آمریکاییها به دنبال داشت هرچند ترامپ تلاش زیادی کرد تا این تلفات را در حد «سردرد» و بعد هم «ضربه ملامی مغزی» نیروهای آمریکایی نشان دهد! اما هرچه زمان گذشت جزئیات بیشتری از سوی آمریکاییها در این باره منتشر شد.
سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوا فضای سپاه با اشاره این حمله گفت: «دیدید که مهمترین پایگاه آمریکا مورد ضربات موشکی قرار گرفت و آنها نتوانستند هیچ غلطی بکنند؛ ملت ما با اطمینان بدانند که ما امروز دیگر یک ابرقدرت هستیم.»
حادثه شوک آور بعدی اما همزمان با همین حمله موشکی رخ داد؛ جایی که خبر سقوط هواپیمایی که همزمان با این حمله سقوط کرده بود، منتشر شد. هواپیمای اوکراینی حامل 176 سرنشین که اغلب آنها ایرانی بودند و مقصد هواپیما هم کیف بود اما دقایقی پس از بلندشدن از باند فرودگاه امام، سقوط کرد.
اولین واکنش به این سقوط تلخ را مسئولان سازمان هواپیمایی کشورمان داشتند که مدعی شدند «نقص فنی» عامل سقوط بوده است. این روایتی بود که در ابتدای کار، «عابدزاده» رییس هواپیمایی کشور داشت؛ علی عابدزاده با بیان اینکه آتش بیش از یک دقیقه در هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ اوکراینی بوده است و قبل از سقوط همه شاهدان آتش را دیدهاند و اگر اصابت موشک بود هواپیما منهدم میشد، تاکید کرد: امکان انفجار این هواپیما بر اثر شلیک موشک از لحاظ فنی وجود ندارد.
این روایتی است که سه روز ادامه پیدا کرد. روایتی که مشخص شد اگر نگوییم «دروغ بوده» اما راست نبوده و البته بعداً آقایانی که تلاش داشتند علت سقوط هواپیما را «نقص فنی» جلوه دهند، مدعی شدند در جریان اصل واقعه نبودهاند! اصل واقعه اما همان «10 ثانیه» ای بود که به گفته سردار حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه، هواپیمای خودی را با موشک غیرخودی اشتباه گرفته و بوئینگ را زدهاند. همانی که سردار از آن با عنوان «خطای انسانی» یاد کرد. سردار با صداقت عنوان کرد همان صبح چهارشنبه تلخی که خبر سقوط هواپیما را به او دادند، حدس میزد که اشتباه خودی بوده اما دیگرانی بودند که تا سه روز بعد مدام میگفتند «نقص فنی» بوده است! اوکراین و کانادا اما قبول نکردند. بویژه «جاستین تردو» نخست وزیر کانادا که اعلام کرد تا آخر پیگیر پرونده است و شواهدی دارد که نشان میدهد هواپیما با پدافند ایران زده شده است. ادعایی که البته با سخنان سردار حاجی زاده ثابت شد و موجی سهمگین و سنگین از خشم و انتقاد مردمی را به دنبال داشت که فهمیده بودند سه روز به آنها دروغ گفته شده است. انگار داغ دیگری برایشان تازه شده بود. شلیک اشتباهی بود اما اینکه به مردم جور دیگری گفته شد، اشتباهی نبود. حرف این بود که خطای انسانی در هر چیزی ممکن است کما این که در 15 مرداد 1366، پدافند خودی هواپیمای شهید عباس بابایی را هدف قرار داد و بسیاری از سقوطهای هواپیماها در جهان نیز ناشی از خطای انسانی است.
خطای انسانی قابل پذیرش است ولی بی صداقتی با مردم هرگز. اگر سقوط هواپیما، زخم بود، کتمان حقیقت و دروغ، نمک بر زخم است. آدمی احساس میکند که شعورش نادیده انگاشته شده است؛ خاصه آن که از همان لحظه اول میدانستند چه اتفاقی افتاده است ولی چند شب و روز اطلاعات غلط به مردم ایران و جهان دادند. اگر به هواپیمای اوکراینی یک موشک شلیک شد، قبل از آن، هزاران موشک به اعتماد مردم شلیک شده بود تا حدی که، مردم ایران نه حرف رسانههای ایرانی را باور میکردند و نه به مسئولان اعتماد داشتند. خب حق هم داشتند. قبل از اینکه سردار اعلام کند اشتباه خودی بوده، کم مانده بود قسم جلاله بخورند هواپیما هدف پدافند قرار نگرفته و آمریکا و غربیهای دیگر دارند توطئه میکنند!
این بی اعتمادیها آن قدر ریشه دواند که در داستان کرونا هم به نوعی دیگر تکرار شد. یک روز مانده به انتخابات اسفندماه مجلس، اعلام شد کرونا وارد ایران شده است. مردم اما باور نداشتند که خبر «به وقت» اعلام شده است. این گمانه زنیها مطرح بود که بنا به شرایط خاص اسفندماه (انتخابات مجلس) مسئولان از اعلام زمان اصلی ورود کرونا به ایران خودداری کردهاند. هرچند وزیر بهداشت این موضوع را تکذیب و تاکید کرد به محض مشاهده اولین مورد، اطلاع رسانی شده است اما باز هم مردم کاملاً اطمینان نداشتند که «راست» و «درست» به آنها گفته میشود. پس از همه گیر شدن موج کرونا در کشور هم این سؤال پیش آمد که چرا قم قزنطینه نشد؟ اگر این استان قرنطینه میشد، شاید شاهد این مصیبت نبودیم و تلفات جانی و میزان ابتلا هم بسیار کمتر میشد. در قم اما بودند کسانی که مخالف قرنطینه و یا حتی بستن حرم حضرت معصومه بودند از جمله تولیت این آستان مقدس که در ابتدا مخالف بود و در نهایت با اصرار وزارت بهداشت و مصوبه شورای عالی امنیت ملی حرم را بستند. حرم امام رضا نیز از روز دوشنبه بسته شد. اتفاقات پس از بسته شدن حرمها هم جالب توجه و البته قابل تأسف بود. زائرنماهایی که به اسم شیعه به حرم امام شیعه حمله کرده و با هتک حرمت حرم (شکستن درب ورودی حرم حضرت معصومه و گیت ورودی حرم امام رضا) خواهان ورود به حرم بودند. پیش از آنها هم شاهد پدیده تاسفبار «لیس زنندگان ضریح ائمه» بودیم که بازتاب جهانی داشت و مایه شرم برای ایرانیها شد. در حالی که با مشاهده اولین مورد از ابتلا به کرونا در شهرهایی همچون نجف، دستور بسته شدن حرم امیرالمؤمنین از سوی تولیت آستان مقدس اول امام شیعیان داده شد، اما اینجا در ایران کسانی گویا کاسه داغتر از آش شده و سلامت مردم را وجه المصالحه افراطی گری ها و اعتقادات خشک و عجیب خود قرار داده بودند!
در میان اخبار کرونایی؛ مسمومیت تعدادی از مردم در برخی استانها در پی مصرف متانول که به واسطه شایعات اشتباه ضدکرونا معرفی شده بود، خبرساز شد. مسمومیتی که خسارت جانی هم داشت.
به هرحال کرونا ریشههایش را در بیشتر شهرهای ایران پهن کرده است؛ آسان و بی سر و صدا به همه جا سرک کشیده و همه را اسیر خود کرده است.
از چین به تهران و قم آمد و سپس در کسری از ثانیه به کمک میزبانانش از نقطهای به نقطه دیگر حرکت کرده است و حالا نه تنها در تهران بلکه در شهرهای شمالی و استانهایی همچون اصفهان و مرکزی جا خوش کرده و انگار خیال رفتن ندارد.
سازمان بهداشت جهانی و وزارت بهداشت ایران از مردم خواستهاند از خانههایشان خانه نشوند چه برسد به آنکه در آستانه نوروز و به رسم هزار سالهشان خیال دید و بازدید و سفر کردن به شمال و شهرهای توریستی همچون یزد، اصفهان و شیراز به سرشان بزند. گفتهاند حتی به فرض در کپسول شیشهای باشند و از ماشینشان بیرون هم نروند و تنها مبدأ تا مقصد را طی کنند باز هم عامل انتقالند و بلای جان شهروندان شهر مقصد.
دلیلشان هم خیلی روشن است و ساده؛ این ویروس به شدت واگیر دار است و کم از سارس، آنفلوآنزای H۱N۱ و ابولا ندارد و انسان کش است؛ و هر روز وزارت بهداشت ایران آمار تلفات این بیماری را اعلام میکند.
مردم اما خیلی هم گوش نمیدهند. با قرنطینه مخالفت شده و از سویی شهردار شهری چون تهران صراحتاً میگوید قرنطینه به درد کشورهایی میخورد که اقتصاد درست درمانی دارند و اینجا در ایران اگر مردم را قرنطینه کنیم باید بتوانیم از عهده خرج و مخارجشان در ایام قرنطینه بربیاییم که نمیآییم!
مردم هم البته کرونا را چندان جدی نگرفتهاند و به رفت و آمدها ادامه میدهند. در این وانفسا مساله غیبت رییس جمهور هم مطرح شد. رییس جمهوری که آخرین بار از طریق ویدئو کنفرانس با هیئت دولت و مردم سخن گفت و رسانههای منتسب به جریان مخالف دولت و حتی برخی حامیان دولت هم این نقد را مطرح کردند که چرا رییس جمهور در خط مقدم نبرد با کرونا نیست و به هفتهای یک جلسه اکتفا کرده است.
این ویروس مرگبار حتی سیاسیون را هم هدف گرفت و متاسفانه برخی چهرهها از جمله فاطمه رهبر، آیت اله بطحایی، شیخ الاسلام و ... را از دست دادیم. خبرگزاری فارس اخیراً در گزارشی مدعی شد «اسحاق جهانگیری» هم کرونا گرفته که البته بعداً تکذیب شد با این حال غیبت جهانگیری در جلسه هیئت دولت به شایعات دامن زد.
برخی نمایندگان مجلس و چهرههای سیاسی هم با انتشار ویدئویی از خود مدعی شدند که به این ویروس مبتلا شدهاند. که خب این مورد هم دستمایه سوژه شبکههای اجتماعی شد و کاربران میگفتند چرا کرونای مسئولان با کرونای مردم عادی فرق دارد!
به هر حال با همه چالشها و مصیبتهایی که ایرانیها در سال ۹۸ تجربه کردهاند، اما اتفاقات خوبی هم رخ داده است که از جمله آنها افزایش آبگیری دریاچه ارومیه، کاهش نسبی گرد و غبار در خوزستان در پی آبگیری تالاب هورالعظیم، پربار بودن باغها، افزایش کشت محصولات کشاورزی از جمله در خوزستان، اصفهان و فارس و افزایش آوردهای سد در برخی استانها بود که خب ابتلائات آن قدر زیاد بود که فرصتی برای فکر کردن به این اتفاقات خوب خیلی نگذاشت. فعلاً بحران را با بحران در میکنیم و امید مردم ایران این است که سال 99 سالی باشد به دور از سختیهای عجیب و غریبی که بویژه در سال 98 از سر گذراندیم. سالی که در کنار همه این ناخوشیها کمی هم حال خوش تحویلمان دهد؛ آرزو، امید و البته عشق.