نگاهی به سینمایی «هتل» به بهانه اکران
تعداد بازدید : 1
مارول سینمای ایران
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی / گروه فرهنگ و هنر
هتل فیلمی از مسعود اطیابی که ید طولایی در سینمای بدنه ایران دارد، منزجر کننده و خطرناک است. فیلم به خودی خود از یک فیلمسازی است که شبیه مارول برای سینمای ایران عمل میکند. فیلمسازی که هدفش گیشه و سرگرمی مخاطب به هر قیمتی است. فرقی ندارد شما از چه زاویهای به داستان و حکایت این فیلم بنگرید، در هر صورت مجبور به تبسم خواهید شد و این تبسم نه از روی لذت فرهنگی بلکه از روی ناآگاهی و کمبود است. اصلا مهم نیست که مثلا پیمان قاسم خانی در مورد فیلم چه گفته یا روزنامه خراسان چرا از فیلم بد نوشته. مهم این است که «هتل» هم مانند «فسیل» کار خودش را میکند و از آب گِل آلود ماهی میگیرد. فرهنگ در سینمای ایران ریخت مضمونی پیدا نکرده و این مهم باعث خواهد شد ما با داستانهایی روبهرو شویم که عمیقا تعصبات فرهنگی خودی را نقض و باورهای فرهنگی اغیار را تزریق میکنند. مادامی که حوصله فیلم دیدن یا سینما رفتن را ندارم به این موضوع فکر میکنم که چرا سینما باید حال من را خوب کند و چگونه یک فیلمساز میتواند در راستای خوب کردن حال مخاطب حرکت کند؟
حالِ خوب
وظیفه سینما مانند یک پارک شهربازی نیست که صرفا صعودی مفرح داشته باشد. وظیفه سینما تفکر در راستای سرگرم کردن است. اکنون اما با سینمایی، مشخصا «هتل» و «فسیل»، روبهرو هستیم که از درون درحال کمک به فروپاشی نطام فرهنگی در کشور هستند. بله ما در دوران گذار فرهنگی و ستایش مدرنیته با توسل به تکنولوژی و پیشرفت آن هستیم اما این امر نباید باعث شود آداب خوب باقی مانده از یک فرهنگ مورد تمسخر قرار گیرد. مسئله من با سینمایی که شوخیهای جنسی را مانند شوخیهای پُشت وانتی بیان میکند، وجود حلقه تمسخر و نقض است. «هتل» در سینمای امروز جایگاه خوبی دارد چرا که سینمای امروز دارای جایگاه خوبی در کشور نیست. سینما در این تاریخ موضوع و موجودیت ندارد و به همین دلیل است که فیلمهایی اینچنین توانایی خودنمایی پیدا میکنند. مثلا اگر «هامون» مهرجویی در سالنی دیگر اکران میشد به شخصه هرگز اطیابی را به مهرجویی ترجیح نمیدادم. سینمای ایران حالِ خوبی ندارد و مانند سیاهبازی شده که با وجود حالِ بدش برای مردم شعر میخواند. این سیاهباز دغدغه فرهنگی ندارد و صرفا شکم زن و بچهاش را میخواهد سیر کند حالا بماند که چرا تا این حد حریص است. در مورد خود اثر واقعا نمیتوانم صحبتی کنم چرا که فکر میکنم مثلا اگر بگویم فلان کار فیلمساز در کادربندی یا میزانسن درست یا غلط است جفای بزرگی به ذات فرهنگ و سینما کردهام.
بیادبیات
آنچه از اطیابی در «دینامیت» دیدم در «هتل» چندین برابر شده است. انگار اصلا فیلمسازی که اثرش توقیف میشود بیشتر پافشاری میکند تا شاید عقیدهاش خریدار پیدا کند. بعد از تماشای این به اصطلاح فیلم به یاد «وقتی همه خوابیم» بیضایی افتادم. ما با پشت صحنه سینما به عنوان یک عملیات دارای هدف برخورد نمیکنیم بلکه در تلاشیم پشت صحنه از آنچه محصول است قلدرتر باشد. حضور پژمان جمشیدی که دیگر خیلی بدیهی شده است. این بازیگر بدون در نظر گرفتن قریحه و ذات خوبی که دارد در سینمای ایران روبه افول جدی رفته. حتی غلامرضا نیکخواه هم دیگر به دل نمیچسبد و تنها حضور این چهرهها ضامن گیشه فیلم هستند.
هوس
وقتی از روی هوس به دنبال پول و ازدواج قدم برمیداری عاقبت خوبی نخواهی داشت. این عاقبت شامل فیلم هم هست ما با داستانی شلخته روبهرو هستیم که قرار نیست هدف از ازدواج را در فرهنگ و مقیاس ایرانی بیان کند؛ بلکه در حال سوء استفاده از این رسم به جای مانده از پیامبر اسلام (ص) است. فیلمی که عمیقا به سلولی به نام فضای مجازی گره خورده. درباره فیلمی حرف میزنیم که همه سر همدیگر کلاه میگذارند. از سویی دیگر وقتی فیلم دارای شخصیت سینمایی نباشد مجبور به زیر و رو کشی برای کاراکترهایش میشود. شخصیت در سینما به شدت وابسته به رفتار عینی و داستانی کاراکترها است. چرا شخصیت در «ناخدا خورشید» همچنان مثال زدنی است. همه اینها دلیل بر این خواهند شد که ما وقتی از شخصیت حرف میزنیم در حال بیان ادبیاتِ سینما هستیم. ادبیاتی که باید چیزی فراتر از انتظار ما از یک رُمان صرف باشد. مشخصا در «هتل» بیشخصیتی موج میزند. از سوی دیگر این بیشخصیتیِ داستان به طور گستردهای به بیشخصیتی فرهنگی فیلم ارتباط پیدا میکند. این سینما واقعا حالش بد است این حال بدی از حالِ بد فرهنگ در جامعه ما خبر میدهد.